جدول جو
جدول جو

معنی مجانین

مجانین
(مَ)
جمع واژۀ مجنون. دیوانگان. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مجنون. دیوانگان و مردم دیوانه. (ناظم الاطباء) :
منگر بدان که در درۀ یمگان
محبوس کرده اند مجانینم.
ناصرخسرو.
سخن مجانین و اهل برسام از آن پر بنیادتر بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400).
مپرس از من حدیث زلف پرچین
مجنبانید زنجیر مجانین.
شبستری.
و رجوع به مجنون شود
لغت نامه دهخدا