مخفف اسماعیل: آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل. منجیک. ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر. ناصرخسرو. زلف براهیم و رخ آتش گرش چشم سماعیل و شره خنجرش. نظامی
مخفف اسماعیل: آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل. منجیک. ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر. ناصرخسرو. زلف براهیم و رخ آتش گرش چشم سماعیل و شره خنجرش. نظامی
جمع واژۀ رعله، قطعه ای از زمین. (منتهی الارب) ، نبات تلخ و شورمزه. (منتهی الارب). درخت شور و تلخ. (مؤید الفضلاء). ج، ارک، ارائک. - اراک ٌ آرک ٌ، اراک بسیار و درهم پیچیده. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ رَعله، قطعه ای از زمین. (منتهی الارب) ، نبات تلخ و شورمزه. (منتهی الارب). درخت شور و تلخ. (مؤید الفضلاء). ج، اُرُک، ارائک. - اراک ٌ آرِک ٌ، اراک بسیار و درهم پیچیده. (منتهی الارب)
جمع واژۀ مفعول. (ناظم الاطباء). رجوع به مفعول شود. - مفاعیل خمسه، عبارت از مفعول به، مفعول معه، مفعول فیه، مفعول له و مفعول مطلق است. و رجوع به همین کلمه ها شود. ، (اصطلاح عروض) یکی از اجزاء عروضی است و این از ’مفاعیلن’ منشعب گردد بدین سان که ساکن سببی که در آخر جزو باشد بیندازند و متحرک آن را ساکن گردانند تا جزو کوتاه شود و ’مفاعیلن’ به قصر ’مفاعیل’ شود و آن را مقصور خوانند. (از المعجم چ دانشگاه ص 52)
جَمعِ واژۀ مفعول. (ناظم الاطباء). رجوع به مفعول شود. - مفاعیل خمسه، عبارت از مفعول به، مفعول معه، مفعول فیه، مفعول له و مفعول مطلق است. و رجوع به همین کلمه ها شود. ، (اصطلاح عروض) یکی از اجزاء عروضی است و این از ’مفاعیلن’ منشعب گردد بدین سان که ساکن سببی که در آخر جزو باشد بیندازند و متحرک آن را ساکن گردانند تا جزو کوتاه شود و ’مفاعیلن’ به قصر ’مفاعیل’ شود و آن را مقصور خوانند. (از المعجم چ دانشگاه ص 52)