جدول جو
جدول جو

معنی مجابه - جستجوی لغت در جدول جو

مجابه
(سَ یَ)
نبرد کردن در حسن و طعام و مانند آن. جباب. (منتهی الارب). نبرد کردن در حسن و نیکویی و طعام و جز آن. (ناظم الاطباء). مبارزه و مفاخرت کردن در حسن و طعام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثابه
تصویر مثابه
اندازه، درجه
منزلت، پایه، جایگاه، جای گرد آمدن، محل اجتماع مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاعه
تصویر مجاعه
گرسنگی، کنایه از خشک سالی، قحطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاجه
تصویر مجاجه
آب دهان، آنچه از دهان بیرون انداخته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلبه
تصویر مجلبه
آنچه سبب کشیدن و جلب کردن شود، وسیلۀ جلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
فرهنگ فارسی عمید
احتیاط ملاحظه پروا: بدانید کاین عرض آزرم نیست سخن بر محابا و با شرم نیست، باک ترس، طرفداری جانبداری: خشمت نکرد کس را الا بحق عقوبت عفوت نکرد کس را الا بحق محابا. (معزی) یا بی مجابا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجابه
تصویر نجابه
نجابت در فارسی آزادگی آزاد مردی پاک نژادی نژادگی ریشه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابه
تصویر مهابه
مهابت در فارسی: سهمگنی، سترگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابه
تصویر معابه
معابه در فارسی عیب: آک عیب، جمع معایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
فرهنگ لغت هوشیار
مذابه در فارسی مونث مذاب: گدازه بخسیده مونث مذاب: مواد مذابه آتشفشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجربه
تصویر مجربه
مونث مجرب جمع مجربات
فرهنگ لغت هوشیار
مجاذبت در فارسی: کشمکش همدیگر را کشیدن نزاع و کشمکش کردن: یکی را اختیار کردند تا قایم مقام برادر بنشست برادر دیگر را که مجاذبت ملک می نمود از دست برداشتند
فرهنگ لغت هوشیار
مجاجه در فارسی مونث مجاج: خدو، افشره شیره آنچه از دهن بیرون ریزند، عصاره شی جمع مجاجات
فرهنگ لغت هوشیار
مجلبه در فارسی: به خود کشیدن، به خود کشنده بسوی خود کشیدن جلب کردن، وسیله جلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثابه
تصویر مثابه
جای بازگشتن، جای گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابه
تصویر حجابه
پرده داری باروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازه
تصویر مجازه
مجازه در فارسی مونث مجاز: پرواناک روا مونث مجاز
فرهنگ لغت هوشیار
مجاعت و مجاعه در فارسی: گرسنگی، بیباکی گرسنگی: این سخن پایان ندارد آن فقیر از مجاعت شد زبون و تن اسیر. (مثنوی)، یاسال مجاعت. سال قحط و گرانی ارزاق
فرهنگ لغت هوشیار
مجانبه و مجانبت در فارسی دوریازی، نزد یازی از واژگان دو پهلو پهلوی هم واقع شدن، از یکدیگر دور شدن دوری گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مجاوبه و مجاوبت در فارسی مونث مجاوب: هم پاسخی به یکدیگر پاسخ دادن جمع مجاوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجابه
تصویر کجابه
کجاوه: (علی بن موسی رضی الله عنه به نشابور آمد هر دو بهم در کجابه ای بودند بر یک شتر) (تذکره اولیا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
((مُ بِ))
مثل و مانند، دارای شباهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلبه
تصویر مجلبه
((مَ لَ بَ یا بِ))
به سوی خود کشیدن، جلب کردن، وسیله جلب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاجه
تصویر مجاجه
((مُ جَ یا جِ))
آن چه از دهان بیرون ریزند، عصاره شیء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثابه
تصویر مثابه
((مَ بِ یا بَ))
جایگاه، منزلت، رتبه، درجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
همانند، همتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
Same, Alike, Similar
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
semelhante, mesmo, similar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
ähnlich, gleich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
podobny, ten sam
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
похожий , одинаковый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
схожий , такий самий , подібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
gelijk, hetzelfde, vergelijkbaar
دیکشنری فارسی به هلندی