مرد دردگین آبدان. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد دردگین مثانه. (ناظم الاطباء) ، کسی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. امثن. (از اقرب الموارد)
مرد دردگین آبدان. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد دردگین مثانه. (ناظم الاطباء) ، کسی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. اَمثَن. (از اقرب الموارد)
حرفی که دو نقطه داشته باشد چنانکه گویند تاء مثناه در فوق و یاء مثناه در تحت. (از محیط المحیط). مؤنث مثنی (م ث ن نا) یعنی دارای دو نقطه. (ناظم الاطباء). صاحب دو نقطه: تاء مثناه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثنات شود
حرفی که دو نقطه داشته باشد چنانکه گویند تاء مثناه در فوق و یاء مثناه در تحت. (از محیط المحیط). مؤنث مثنی (م ُ ث َ ن نا) یعنی دارای دو نقطه. (ناظم الاطباء). صاحب دو نقطه: تاء مثناه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثنات شود
جمع واژۀ مثنویه تأنیث مثنوی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اشعار عنصری شعار فصاحت و دلیری دارد... و مثنویاتی که تألیف کرده است هم به اسم خزانۀ یمین الدوله چون شادبهر و عین الحیوه و وامق و عذرا و خنگ بت و سرخ بت هر یک گنج بدایع و خزانۀ حکم... است. (لباب الالباب چ نفیسی ص 269). و رجوع به مثنوی شود
جَمعِ واژۀ مثنویه تأنیث مثنوی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اشعار عنصری شعار فصاحت و دلیری دارد... و مثنویاتی که تألیف کرده است هم به اسم خزانۀ یمین الدوله چون شادبهر و عین الحیوه و وامق و عذرا و خنگ بت و سرخ بت هر یک گنج بدایع و خزانۀ حکم... است. (لباب الالباب چ نفیسی ص 269). و رجوع به مثنوی شود
ابن عمران العائذی مردی شجاع بود و هنگامی که ضحاک بن قیس در عراق خروج کرد با وی بود، ضحاک او را فرمانروایی کوفه داد وهبیره آهنگ وی کرد و زمانی با هم جنگ کردند و سر انجام مثنی کشته شد. (127 ه. ق) (از اعلام زرکلی ج 3 ص 834) ابن اسد خیاط از مشایخ شیعه و روات فقه از ائمه. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) لقب حسن بن حسن بن علی (ع). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
ابن عمران العائذی مردی شجاع بود و هنگامی که ضحاک بن قیس در عراق خروج کرد با وی بود، ضحاک او را فرمانروایی کوفه داد وهبیره آهنگ وی کرد و زمانی با هم جنگ کردند و سر انجام مثنی کشته شد. (127 هَ. ق) (از اعلام زرکلی ج 3 ص 834) ابن اسد خیاط از مشایخ شیعه و روات فقه از ائمه. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) لقب حسن بن حسن بن علی (ع). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مکرر. دوباره: اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18). فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا. امیرمعزی. ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش. سنائی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 177). هر چند مثنا شود قوافی ای روح بزرگی فداک روحی. سوزنی. هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم بنیوش و باز خواه ومثنا کن. سوزنی. گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنا برآورم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 246). انجم ماده فش آمادۀ حج آمده اند تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 102). دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این. خاقانی
مکرر. دوباره: اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18). فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا. امیرمعزی. ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش. سنائی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 177). هر چند مثنا شود قوافی ای روح بزرگی فداک روحی. سوزنی. هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم بنیوش و باز خواه ومثنا کن. سوزنی. گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنا برآورم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 246). انجم ماده فش آمادۀ حج آمده اند تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 102). دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این. خاقانی
مرد چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کسی که نمیتواند بولش را در مثانه نگه دارد. (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی)
مرد چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کسی که نمیتواند بولش را در مثانه نگه دارد. (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی)
دو تا ثوب. (السامی). اسم پارچه ای است که آن را دو تا و دو تاه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامۀ دوتاه، شترعقال بسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دو تا ثوب. (السامی). اسم پارچه ای است که آن را دو تا و دو تاه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامۀ دوتاه، شترعقال بسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابن حارثۀ شیبانی. وی در دورۀ جاهلیت سیادت داشته و در عصر اسلام نیز از فرماندهان سپاه بود و قسمتی از سواد را فتح کرد. (از الانساب سمعانی). ابن حارثه بن سلمه بن ضمضم الربعی الشیبانی (متوفی به سال 14 ه. ق) از صحابه و از فاتحان اسلام و از سرداران بزرگ است. به سال نهم هجری اسلام آورد و در زمان ابوبکر در سواد عراق به غارت پرداخت و ابوبکر خالد بن ولید رابه یاری وی فرستاد و چون خلافت به عمر رسید وی نیز ابوعبید بن مسعود ثقفی پدر مختار رابا سپاهی به یاری او گسیل داشت و ابوعبید در جنگ کشته شد و مثنی مجروح گردید و عمر دوباره سپاهی به سرداری سعد بن ابی وقاص به کمک وی روانه کرد امامثنی پیش از آنکه سعد به وی پیوندد بر اثر جراحتهایی که برداشته بود درگذشت.. و رجوع به تجارب السلف ص 26 و تاریخ گزیده چ لندن ص 170 و 171 و تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 122، 123، 126 شود
ابن حارثۀ شیبانی. وی در دورۀ جاهلیت سیادت داشته و در عصر اسلام نیز از فرماندهان سپاه بود و قسمتی از سواد را فتح کرد. (از الانساب سمعانی). ابن حارثه بن سلمه بن ضمضم الربعی الشیبانی (متوفی به سال 14 هَ. ق) از صحابه و از فاتحان اسلام و از سرداران بزرگ است. به سال نهم هجری اسلام آورد و در زمان ابوبکر در سواد عراق به غارت پرداخت و ابوبکر خالد بن ولید رابه یاری وی فرستاد و چون خلافت به عمر رسید وی نیز ابوعبید بن مسعود ثقفی پدر مختار رابا سپاهی به یاری او گسیل داشت و ابوعبید در جنگ کشته شد و مثنی مجروح گردید و عمر دوباره سپاهی به سرداری سعد بن ابی وقاص به کمک وی روانه کرد امامثنی پیش از آنکه سعد به وی پیوندد بر اثر جراحتهایی که برداشته بود درگذشت.. و رجوع به تجارب السلف ص 26 و تاریخ گزیده چ لندن ص 170 و 171 و تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 122، 123، 126 شود
شاید تازی گشته از سریانی از یونانی کرم دانه گرد مانه این واژه به گونه تازی گردیده: کزمدانه و جر مدانق از گیاهان، سداب کوهی از گیاهان کرم دانه، سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند
شاید تازی گشته از سریانی از یونانی کرم دانه گرد مانه این واژه به گونه تازی گردیده: کزمدانه و جر مدانق از گیاهان، سداب کوهی از گیاهان کرم دانه، سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند
جمع مثنوی، تاو تکان جمع مثنویه (مثنوی) : و (عنصری) مثنویات که تالیف کرده است هم باسم خزانه یمین الدوله چون شاد بهر و عین الحیاه و وامق و عذرا وخنگ بت و سرخ بت
جمع مثنوی، تاو تکان جمع مثنویه (مثنوی) : و (عنصری) مثنویات که تالیف کرده است هم باسم خزانه یمین الدوله چون شاد بهر و عین الحیاه و وامق و عذرا وخنگ بت و سرخ بت