جدول جو
جدول جو

معنی مثنا

مثنا
تار دوم عود یا بربط از آلات موسیقی شبیه تار با کاسه ای بزرگتر و دسته ای کوتاه تر
تصویری از مثنا
تصویر مثنا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مثنا

مثنا

مثنا
در نحو عربی اسمی که بر دو کس یا چیز دلالت می کند مانندِ زوجین، دوباره
مثنا
فرهنگ فارسی عمید

مثنا

مثنا
مکرر. دوباره:
اشعار من آن است که در صنعت نظمش
نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18).
فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر
مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا.
امیرمعزی.
ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت
زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش.
سنائی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 177).
هر چند مثنا شود قوافی
ای روح بزرگی فداک روحی.
سوزنی.
هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم
بنیوش و باز خواه ومثنا کن.
سوزنی.
گر بخت باز بر در کعبه رساندم
کاحرام حج و عمره مثنا برآورم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 246).
انجم ماده فش آمادۀ حج آمده اند
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 102).
دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم
دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

مینا

مینا
گردنبند، گلی کوچک و زینتی، گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ
مینا
فرهنگ نامهای ایرانی