معنی مثنوی - فرهنگ فارسی معین
معنی مثنوی
- مثنوی((مَ نَ))
- مزدوج، دو دو، شعر متحدالوزنی که هر یک از ابیات آن دارای قافیه مخصوص به خود باشد
تصویر مثنوی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مثنوی
مثنوی
- مثنوی
- شعری که هر دو مصراع آن قافیه داشته باشد و قافیه مصراع دوم آن نظیر قافیه مصراع اول باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مثنوی
- مثنوی
- شعری که هر دو مصراع آن قافیه داشته باشد و قافیۀ مصراع دوم آن نظیر قافیۀ مصراع اول باشد، منظومه ای که در این قالب سروده شده باشد مثلاً مثنوی معنوی
فرهنگ فارسی عمید
مثنوی
- مثنوی
- دو دو، مربوطبه مثنی، شعر و منظومه ای هم وزن که هر بیت ومصراع آن به یک قافیه باشد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
معنوی
- معنوی
- مقابلِ صوری، مربوط به باطن، درونی، مقابلِ مادی، غیر مادی، کنایه از آنکه به معنویت می پردازد، عارف
فرهنگ فارسی عمید
مانوی
- مانوی
- مانوی در فارسی: زندیک پیرو مانی مانی گرا منسوب به مانی پیرو آیین مانی جمع مانویون مانویین
فرهنگ لغت هوشیار