جدول جو
جدول جو

معنی متیخ - جستجوی لغت در جدول جو

متیخ
(مِتْ تی)
چوب دراز نرم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متین
تصویر متین
(پسرانه)
دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متیل
تصویر متیل
پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متشیخ
تصویر متشیخ
پیر شده یا تظاهر کننده به پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مریخ
تصویر مریخ
سیّارۀ مرّیخ، چهارمین سیارۀ منظومۀ شمسی به نسبت دوری از خورشید، بخون، غضبان فلک، طرف دار پنجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستیخ
تصویر ستیخ
ستیغ، بلندترین تیغۀ کوه، بلندی کوه، سر کوه، تیزی کوه، راست، بلند، راست ایستاده مانند ستون و نیزه، برای مثال خم آورد پشت و سنان ستیخآآآ / بزد تند و برکند هفتاد میخ (فردوسی - لغت نامه - ستیخ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متین
تصویر متین
دارای متانت، محکم، ثابت، استوار، پابرجا
فرهنگ فارسی عمید
(مِتْ تی خَ)
از ’م ت خ’، چوبدستی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چوب پشم زدن باریک. (منتهی الارب) (آنندراج). چوب باریک که بدان پشم زنند. (ناظم الاطباء). چوب پنبه زنی (مطرق) باریک و نرم و گویند هر چیز که بدان زنند از جرید و عصا و دره. (از اقرب الموارد) ، شاخۀ خرمابن و ساقۀ خوشۀ خرما. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مِ یَ خَ)
از ’ت ی خ’، چوبدستی. (منتهی الارب). عصا. (اقرب الموارد) (محیط المحیط) ، شاخ خرمابن و چوب خوشۀ خرما و قیل کل ماضرب به من جرید او عصا او دره او غیر ذلک. (از منتهی الارب). شاخۀ خرمابن و ساقۀ خوشۀ خرما. (ناظم الاطباء). اسم شاخۀ خرمابن یا اصل عرجون. (از ذیل اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
هر چیز راست و بلند همچون کوه و نیزه، بلندی سر کوه. یا ستیغ خاصره. تاج استخوان خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشیخ
تصویر متشیخ
پیر نما، بی خایه خنزک پیر شونده، پیر نما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متین
تصویر متین
پابرجا، ثابت و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متیل
تصویر متیل
پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متیت
تصویر متیت
شانه کرباس شانه جولاهگان
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره ای از زمین کوچکتر که بعد از زمین واقع شده و در برابر عطارد و نصف زهره روشنائی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسیخ
تصویر مسیخ
چهره بر گشته، شتافرید، گول، گوشت بی مزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریخ
تصویر مریخ
((مِ رِّ))
بهرام، چهارمین سیاره از منظومه شمسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متین
تصویر متین
((مَ))
محکم، استوار، سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متیل
تصویر متیل
((مِ))
پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متین
تصویر متین
هشیوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مریخ
تصویر مریخ
بهرام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متین
تصویر متین
Demure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متین
تصویر متین
réservé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متین
تصویر متین
겸손한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متین
تصویر متین
tertutup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متین
تصویر متین
विनम्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متین
تصویر متین
riservato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متین
تصویر متین
скромний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متین
تصویر متین
comedido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متین
تصویر متین
terughoudend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متین
تصویر متین
скромный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متین
تصویر متین
skromny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متین
تصویر متین
zurückhaltend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متین
تصویر متین
comedido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متین
تصویر متین
צנוע
دیکشنری فارسی به عبری