معنی مریخ - فرهنگ فارسی عمید
معنی مریخ
- مریخ
- سیّارۀ مرّیخ، چهارمین سیارۀ منظومۀ شمسی به نسبت دوری از خورشید، بخون، غضبان فلک، طرف دار پنجم
تصویر مریخ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مریخ
مریخ
- مریخ
- ستاره ای از زمین کوچکتر که بعد از زمین واقع شده و در برابر عطارد و نصف زهره روشنائی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
مریخ
- مریخ
- مرداسنگ، استخوانک نرم اندرونی شاخ دابه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مریخ
- مریخ
- استخوانک نرم اندرونی شاخ دابه. ج، اَمرِخه. (منتهی الارب) ، سرون درون سرون. (منتهی الارب). شاخ کوچک درون شاخ. (از اقرب الموارد). سروی سفید که در میان سرو بود. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
مریم
- مریم
- نام مادر عیسی (ع)، گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی