- متکرج (مُ تَ کَرْ رِ)
نان تباه و سبز. (آنندراج). نان سبز شدۀ کره برآورده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کپک زده. کفک زده. کلاش گرفته. کره گرفته. سفیدک زده. کپره زده. کره برآورده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر مزاح سرد باشد بفسرد (رطوبت مترشحه پشت طبقۀ قرنیه و روی طبقۀ عنبیه) و اگر حرارتی ضعیف ایستاده باشد متکرج شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
