جدول جو
جدول جو

معنی متوی - جستجوی لغت در جدول جو

متوی(مُتْ)
پراکنده کننده و برباددهنده و تلف کننده زر. (ناظم الاطباء). هلاک کننده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متوج
تصویر متوج
تاج بر سر نهاده، تاجدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوفی
تصویر متوفی
فوت شده، مرده، درگذشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متون
تصویر متون
متن ها، پشت ها، درون چیزی ها، نوشته ها، مکتوب ها، مقابل حاشیه ها، بخشهای اصلی یک نوشته یا صفحه، جمع واژۀ متن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متولی
تصویر متولی
کسی که کاری به عهدۀ او سپرده شده، سرپرست، کارگردان، سرپرست املاک موقوفه، جانشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتوی
تصویر محتوی
چیزی که چیز دیگر را دربر دارد، دربر گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقی
تصویر متوقی
پرهیز کننده، آگاه و هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محوی
تصویر محوی
دربرگرفته شده، فراهم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقی
تصویر متقی
باتقوا، پرهیزگار، پارسا
فرهنگ فارسی عمید
(مَتْ تو)
احمد بن محمد بن متویۀ مرورودی مکنی به ابوجعفر از مردم مرورود. وی صوفی و در طریقت استوار بود برای کسب علم سفرها کرد و در شام و عراق و دیار مصر حدیث استماع نمود و از ابی عبدالله محمد بن فضل بن نظیف الفراء و ابی الحسن محمد بن الحسین الترجمان و جز اینها روایت دارد و عده ای از او روایت کرده اند. وی بعد از سال 494 ه. ق. درگذشت. (از لباب الانساب جزء 3 ص 96). و رجوع به انساب سمعانی ج 2 ص 507 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَیْ یِ)
دعاکننده برای چیزی که فرود آید. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تویل شود، حقیرکننده و خوارکننده. (ناظم الاطباء) ، نفرین کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بر گرفته از متریک فرانسوی جشانی جشانیک منسوب به متر. یا دستگاه (سیستم) متری. توضیح در 1304 ه ش. (1926 م) بموجب قانونی که از مجلس شوری گذشته سیستم متری رسمی شناخته شد بشرح ذیل: الف - واحد وزن 10 نخود (یا 2 درهم 2 گرم یک مثقال (یا 10 درهم) 10 گرم یک سیر (75 درهم) 75 گرم یک چارک (یا 750 درهم) 750 گرم یک سنگ (یا 1000 درهم) یک کیلو گرم یک من (یا 30000 درهم) 3 کیلوگرم یک خروار (یا 3000000 درهم) 300 کیلوگرم ب - واحد طول یک گره یک دسیمتر یک گز یک متر ج - واحد مسافت یک فقیز یک دکامتر مربع یک جریب یک هکتار اوزانی که هنگام تصویب این قانون رواج داشت هنوز هم دارد (قطع نظر از اختلافات محلی) اندکی با جدول فوق فرق دارد و بشرح ذیل است: اوزان ایرانی سیستم متری اوزان انگلیسی یک مثقال 64، 4 گرم 6، 71 گرین. یک سیر (16 مثقال) 24، 74 گرم 2 آومن و. 186 گرین. یک من تبریز (40 سیر) 970، 2 کیلوگرم 5464، 6 پوند. یک من شاه (2 من تبریز) 9400، 5 کیلوگرم 0928، 13 پوند. یک من ری (2 من شاه) 880، 11 کیلوگرم 01856، 26 پوند. یک خروار (100 من تبریز) 00، 297 کیلوگرم 64، 654 پوند. 3 خروار (یک تن سبک) (تقریبا) 92، 1963 پوند. (یک ذرع 16 گره) 39 تا 42 اینچ بنابر معمول محل
فرهنگ لغت هوشیار
مان جای گاه جای آرام نام نیزه پیامبر اسلام (ص) جزای نیک دهنده، عطا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوق
تصویر متوق
سخت آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوفی
تصویر متوفی
وفات یافته شده، مرده، فوت شده
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پهلوی تاجدار افسر دار از ریشه پهلوی تاجبحش افسر بخش تاج بر سر گذاشته تاجدار. تاج بر سر کسی نهنده تاج ده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتوی
تصویر محتوی
درون و داخل چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محوی
تصویر محوی
فراهم آمده، گرد شده
فرهنگ لغت هوشیار
کار گزار، جادنگو (متولی وقف)، سر پرست برمک، کیشمند دینکار پیشنماز کسی که اداره امور موسسه یا کاری را بعهده گرفته، آنکه اداره امور بقعه ای از بقاع متبرکه را بعهده دارد، سرپرست املاک موقوفه: ... مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضاه و متولیان... توضیح کسی است که بر حسب صفات و مشخصاتی که واقف در وقف نامه ذکر کرده است در هر عصر و زمانی باداره امور وقف موافق نظر واقف می پردازد. معمولا حق الزحمه وی در وقف نامه ها یک عشر از درآمد موقوفه است. عمل و سمت متولی در اداره موقوفه بنام تولیت خوانده میشود. معمولا واقفان تا خود زنده هستند متولی موقوفه نیز میباشند. در اکثر وقف نامه ها تولیت در اعقاب و فرزندان واقف نسلی پس از نسل دیگر معین میگردد. در بعضی وقف نامه ها نیز از همان آغاز امر بواسطه اینکه واقف فرزندی نداشته و یا از فرزندان خود ناراضی بوده است تولیت در غیر اولاد و خاندان واقف قرار داده شده است. در بعض دیگر از موقوفات مهم نیز برای اینکه کسانی نتوانند بملک موقوفه تجاوز کنند تولیت بسلطان وقت تفویض شده است از قبیل قسمت اعظم موقوفات آستان قدس رضوی و موقوفات مدرسه سپهسالار ناصری در تهران. یا متولی منصوب یا متصدی. اگر موقوفه ای مجهول التولیه باشد کسی که قبل از وضع قانون اوقاف از طرف حاکم شرع معین میشد و پس از اجرای قانون اوقاف از طرف اداره کل (سازمان) اوقاف برای اداره موقوفه انتخاب میگردد بنام متولی منصوب یا متصدی خوانده میشود. یا متولی منصوص. کسی است که در وقف نامه نام او برده شده و یا صفات و مشخصاتی برای متولی ذکر شده که با فرد معینی منطبق گردد از قبیل: ارشد اکبر اعلم اتقی و اورع اولاد یا اعلم علمای محل و یا پیشنماز مسجد جامع و نظایر آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متون
تصویر متون
جمع متن، نسک ها دیپ ها جمع متن: متون ادبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلوی
تصویر متلوی
تافته، دو تا گردنده خمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
فرمان فقیه و مفتی، آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقوی
تصویر متقوی
توانا و قادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقی
تصویر متقی
پرهیزکار، مومن و نماز گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکی
تصویر متکی
تکیه کننده، کسی که بدیگری اعتماد دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماوی
تصویر ماوی
منسوب به ما، مائی
فرهنگ لغت هوشیار
زمستانی گیاه زمستانی منسوب به شتا زمستانی. یا زراعت (محصول) شتوی. کاشتی که در زمستان کنند و در بهار یا تابستان به دست آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتوی
تصویر شتوی
((شَ تَ))
زمستانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
((فَ وا))
حکم و رأی فقیه و حاکم شرع، فتوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثوی
تصویر مثوی
((مَ وا))
منزل، مکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
دادستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متکی
تصویر متکی
استوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متوفی
تصویر متوفی
درگذشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متولی
تصویر متولی
دست اندرکار، سرپرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محتوی
تصویر محتوی
درونمایه
فرهنگ واژه فارسی سره