جدول جو
جدول جو

معنی متوسع - جستجوی لغت در جدول جو

متوسع
باوسعت، وسیع
تصویری از متوسع
تصویر متوسع
فرهنگ فارسی عمید
متوسع
(مُ تَ وَسْ سِ)
فراخ نشسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به توسع شود، فراخ. وسیع: این بندۀ ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع. (مرزبان نامه ص 10)
لغت نامه دهخدا
متوسع
فرا خنده گسترنده گسترده فراخ نشیننده، با وسعت: این بنده ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متوسط
تصویر متوسط
نه خوب و نه بد، نه بلند و نه کوتاه، میانه، میانه گیر، میانه رو، آنکه به لحاظ اجتماعی در مرتبۀ میانه قرار دارد، دارای مرتبۀ اجتماعی میانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوجع
تصویر متوجع
نالنده از درد، دردمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوسل
تصویر متوسل
وسیله جوینده، کسی که دست به دامن دیگری بیندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوسد
تصویر متوسد
آنکه چیزی را برای خود بالین قرار دهد و به آن تکیه کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقع
تصویر متوقع
کسی که از دیگری چیزی توقع دارد، توقع دارنده، خواهش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متورع
تصویر متورع
پارسا، پرهیزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقع
تصویر متوقع
آرزو شده، مورد انتظار، منظور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوسل
تصویر متوسل
دست بدامان کسی زننده و کسی را شفیع کننده و واسطه قرار دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
میانه، نه خوب و نه بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوسد
تصویر متوسد
تکیه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورع
تصویر متورع
پرهیزکار و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستوسع
تصویر مستوسع
فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورع
تصویر متورع
((مُ تَ وَ رِّ))
پارسا، پرهیزگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوسد
تصویر متوسد
((مُ تَ وَ سِّ))
تکیه کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
((مَ تَ وَ سِّ))
میانه، میانه رو، میانگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوقع
تصویر متوقع
((مُ تَ وَ قِّ))
امیدوار، چشم دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوسل
تصویر متوسل
((مُ تَ وَ سِّ))
کسی که دست به دامان دیگری بزند، توسل جوینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
میانه، میانگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
Average, Moderate, Medium
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
moyen, modéré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
rata-rata, sedang, moderat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
গড় , মধ্যম , মাঝারি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
औसत , माध्यम , मध्यम
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
medio, moderato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
середній , помірний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
promedio, medio, moderado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
gemiddeld, gematigd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
средний , умеренный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
średni, umiarkowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
durchschnittlich, mittel, moderat
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
médio, moderado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متوسط
تصویر متوسط
ortalama, orta, ılımlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی