جدول جو
جدول جو

معنی متوسد

متوسد
آنکه چیزی را برای خود بالین قرار دهد و به آن تکیه کند
تصویری از متوسد
تصویر متوسد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متوسد

متوسد

متوسد
آنکه بالین گرداند چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که قرار میدهد چیزی را زیر سر خود مانند بالش. (ناظم الاطباء). و رجوع به توسد شود
لغت نامه دهخدا

متولد

متولد
دوستی دارنده، کار پذیرنده، سرکار و مباشر، سازمان و یا کاری را بعهده گیرنده، سرپرست املاک موقوفه
فرهنگ لغت هوشیار