- متواصل
- به هم رسنده، به یکدیگرپیوسته
معنی متواصل - جستجوی لغت در جدول جو
- متواصل
- بهم رسنده
- متواصل ((مُ تَ ص))
- به هم رسنده، پیوسته، متوالی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متواصل جمع متواصلات
جمع متواصل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متواصله
پیوستگی کردن
پیوستگی کردن
پیاپی، پی در پی
فروتن
پی در پی
ترازمند
فراگیر
رسیده (درقبض ترسید این کلمه رانویسند)، کلمه ای که در قبض رسید یا صورت حساب طبق شکل ضمیمه رسید مینوشتند و ذیل آن وصولیها را یاداشت میکردند. یاقبض (قبوض) الواصل. قبض (قبوض) وجوه یااجناس رسیده: مقرب الخاقان صاحب جمع خزانه باهره وجه برآورد را از قرار قبوض الواصل مهم سازی صاحب جمعان نماید
موافق و سازگار با هم
به هم چسبیده، متصل
به کمال رسیده، کامل و تمام
کسی که خود را غافل وانمود سازد
آنکه خود را به کاری مشغول سازد
داخل شده در یکدیگر، داخل شونده
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
با هم وصلت کردن، به هم پیوستن، رساندن
بینوا، بیچاره، ازبیخ برکنده، ریشه کن شده
همانند، مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه، نظیر
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
چیزی که مانند چیز دیگر باشد مانند هم، همانند
موافقت کننده با یکدیگر، موافق و سازوار با یکدیگر
کسی که به چیزی مایل است، کج شونده، خمیده، مایل گشته
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
برابر، ترازمند، ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد، بدون افراط وتفریط
چیزی که با چیز دیگر هم وزن و برابر باشد، هم وزن، هم سنگ
کسی که با دیگری خرید و فروش و معامله می کند، یک طرف معامله