- متهور
- بی باک، بی پروا، بی ترس، دلیر، پردل
معنی متهور - جستجوی لغت در جدول جو
- متهور
- دلیر و بیباک، بی پروا، گستاخ، جسور
- متهور ((مُ تَ هَ وِّ))
- بی پروا، دلیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متهور جمع متهورات
پرآوازه، سرشناس، نامی، نامدار، سرشناس
تصور شده، گمان شده
روشن شده، روشنایی یابنده
معروف میان مردم، نامی، نام دار، بنام
کسی که صورت چیزی را در خیال خود مجسم می کند
مورد خشم و قهر واقع شده، خوار شده، شکست خورده، مغلوب
پستی و بلندی زمین
شتاب و زود، خشمناک
افتاده، نابود از میان رفته، بر پهلو خفته
تصور کننده و صورت چیزی را در ذهن خطور دهنده، کسی که تصور میکند و دریافت می نماید
شرمنده
فرانسوی شخانک
متهور
کسی که باو چشم زخم میرسانند، ترسانیده شده
شگفت نماینده و سرگشته و حیران
همه دان آشکار پیدا آشکار علنی
شید یاب، شید ور (شید نور) روشنی یابنده دارای نور
شناخته، معروف، آشکار شده
مغلوب و مغلوب شده، چیره
ساخته فارسی گویان از مهر پارسی به شیوه تازی مهر دار یکی از بزرگان ادب نوشته اند: از اغلاط مشهور است و استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد مهر شده توضیح ممهور اسم مفعول از} مهر {فارسی از اغلاط مشهور است ولی بواسطه شهرت دوران در زبان خاص و عام استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد (قزوینی. بیست مقاله ج 1 ص 3- 72)
از دستگاه های موسیقی
مهر شده
هر یک از برآمدگی های تپه مانند دشت یا دامنۀ کوه
در موسیقی از دستگاه های هفتگانۀ موسیقی ایرانی
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهور، خرگوشک، گل ماهوتی
در موسیقی از شعبه های بیست چهارگانۀ موسیقی ایرانی
در موسیقی از دستگاه های هفتگانۀ موسیقی ایرانی
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهور، خرگوشک، گل ماهوتی
در موسیقی از شعبه های بیست چهارگانۀ موسیقی ایرانی
Celebrated, Famous, Notable