زن روی بند بندنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). روی بندبسته. نقاب بسته. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، پنهان. روی پوشیده: بعد از آن چون آفتاب رسالت به حجاب غیب متواری و محتجب گشت و نور عصمت به نقاب عزت مختفی و منتقب... (مصباح الهدایه چ همایی ص 15)
زن روی بند بندنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). روی بندبسته. نقاب بسته. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، پنهان. روی پوشیده: بعد از آن چون آفتاب رسالت به حجاب غیب متواری و محتجب گشت و نور عصمت به نقاب عزت مختفی و منتقب... (مصباح الهدایه چ همایی ص 15)
سوراخ دار. (آنندراج). سوراخ کرده. (ناظم الاطباء) ، سوراخ دارکننده. (آنندراج). کسی که با برماه سوراخ می کند، آتش افروزنده، پوست کرم خورده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثقب شود
سوراخ دار. (آنندراج). سوراخ کرده. (ناظم الاطباء) ، سوراخ دارکننده. (آنندراج). کسی که با برماه سوراخ می کند، آتش افروزنده، پوست کرم خورده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثقب شود
ناقه که پیر و کلانسال گردد. (آنندراج). ماده شتر کلانسال. (ناظم الاطباء) ، کسی که گیاه را از بیخ بر میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنیب شود
ناقه که پیر و کلانسال گردد. (آنندراج). ماده شتر کلانسال. (ناظم الاطباء) ، کسی که گیاه را از بیخ بر میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنیب شود
چشم داشت دارنده. (آنندراج). کسی که انتظار می کشد و امید دارد. (ناظم الاطباء) : التجا به سایۀ دیواری کردم، مترقب که کسی حر تموز از من ببرد... (گلستان) ، کسی که اندیشه می کند و می نگرد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، منتظر و نگران و امیدوار. (ناظم الاطباء) ، با حرص و آز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، محافظ و نگهبان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترقب شود
چشم داشت دارنده. (آنندراج). کسی که انتظار می کشد و امید دارد. (ناظم الاطباء) : التجا به سایۀ دیواری کردم، مترقب که کسی حر تموز از من ببرد... (گلستان) ، کسی که اندیشه می کند و می نگرد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، منتظر و نگران و امیدوار. (ناظم الاطباء) ، با حرص و آز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، محافظ و نگهبان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترقب شود
آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء) ، بسیار برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده، نقل کرده شده، قابل حمل و نقل. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود
آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء) ، بسیار برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده، نقل کرده شده، قابل حمل و نقل. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود
راه در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ج، مناقب. (اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، آنجای از ناف ستور که بیطار سوراخ می کند تا آب زرد برآید. (ناظم الاطباء). جایی از شکم چارپا که بیطار سوراخ میکند. (از اقرب الموارد) ، پیش ناف اسب. (مهذب الاسماء). ناف و پیشگاه ناف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیشگاه ناف و همان جای که شکم را سوراخ کنند و گویند خود ناف. (از ذیل اقرب الموارد) ، راه در زمین درشت. (ناظم الاطباء)
راه در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ج، مناقب. (اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، آنجای از ناف ستور که بیطار سوراخ می کند تا آب زرد برآید. (ناظم الاطباء). جایی از شکم چارپا که بیطار سوراخ میکند. (از اقرب الموارد) ، پیش ناف اسب. (مهذب الاسماء). ناف و پیشگاه ناف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیشگاه ناف و همان جای که شکم را سوراخ کنند و گویند خود ناف. (از ذیل اقرب الموارد) ، راه در زمین درشت. (ناظم الاطباء)