جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، هرکاره، راید، آیشنه، منهی، زبان گیر، رافع، ایشه
جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خَبَرکِش، هَرکارِه، رایِد، آیِشنِه، مُنهی، زَبان گیر، رافِع، ایشِه
دم زننده، دم به خود کشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که دریافت میکند بوی برخاسته شده از خوشبوی. رجوع به تنسم شود. بوی خوش و ملایم. (ناظم الاطباء)
دم زننده، دم به خود کشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که دریافت میکند بوی برخاسته شده از خوشبوی. رجوع به تنسم شود. بوی خوش و ملایم. (ناظم الاطباء)
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود
پرسندۀ خبر. (آنندراج). تفحص کننده در اخبار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر زمین افتاده، دست بر دهان نهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تندس شود
پرسندۀ خبر. (آنندراج). تفحص کننده در اخبار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر زمین افتاده، دست بر دهان نهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تندس شود
پرستنده. (منتهی الارب) (آنندراج). دیندار و پارسا و خداپرست. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). متعبد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و نیز صاحب مردی عدلی مذهب بود و عدلی مذهبان بغایت متنسک باشند. (چهارمقالۀ عروضی ص 28)
پرستنده. (منتهی الارب) (آنندراج). دیندار و پارسا و خداپرست. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). متعبد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و نیز صاحب مردی عدلی مذهب بود و عدلی مذهبان بغایت متنسک باشند. (چهارمقالۀ عروضی ص 28)
دم برزننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). نفس کشنده و نفس دار و جاندار و حیوان و کس. (ناظم الاطباء). نفس کش. زنده. جاندار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چهارجانب راه گریز مسدود و متنفسی را زنده نخواهند گذاشت. (مجمل التواریخ گلستانه ص 227). و رجوع به تنفس شود
دم برزننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). نفس کشنده و نفس دار و جاندار و حیوان و کس. (ناظم الاطباء). نفس کش. زنده. جاندار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چهارجانب راه گریز مسدود و متنفسی را زنده نخواهند گذاشت. (مجمل التواریخ گلستانه ص 227). و رجوع به تنفس شود
نیکو داننده و باریک رونده در دانش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راست و درست و باریک بین. (ناظم الاطباء) ، جاسوسی کننده در خبر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). راز جوینده و تجسس کننده در خبر. و رجوع به تنطس شود، لطیف وپاکیزه، خوش و نفیس. (ناظم الاطباء)
نیکو داننده و باریک رونده در دانش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راست و درست و باریک بین. (ناظم الاطباء) ، جاسوسی کننده در خبر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). راز جوینده و تجسس کننده در خبر. و رجوع به تنطس شود، لطیف وپاکیزه، خوش و نفیس. (ناظم الاطباء)