- متناوم
- خودرابه خواب زننده،
معنی متناوم - جستجوی لغت در جدول جو
- متناوم
- خوابیده نما، خوابنده خود را بخواب زننده، خوابنده جمع متناومین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پی در پی
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
ایستاده شونده بعضی برای بعضی در حرب
کسی که لازم گیرد وپایدار ماند
همنکوهنده
گیرنده، خورنده گیرنده چیزی، خورنده جمع متناولین
به نوبت گیرنده
گیرندۀ چیزی، آنکه می گیرد، آنکه می خورد، تناول کننده، خورنده
Alternating, Intermittent
alternante, intermitente
abwechselnd, intermittierend
naprzemienny, przerywany
чередующийся , прерывистый
чергуючийся , переривчастий
afwisselend, intermitterend
alternante, intermitente
alternatif, intermittent
alternato, intermittente
वैकल्पिक , आवधिक
একে অপরকে বদলানো , বিরতিপূর্ণ
bergantian, terputus-putus
dönüşümlü, aralıklı
교차하는 , 간헐적인
חילופי , פרקטיבי
交替的 , 间歇的
交互的 , 断続的な
mbadala, ya kutatizika
สลับ , เป็นระยะๆ
متناولٌ , متفجّئٌ
متبادل , متناوب
خواب آلودگی، خود را به خواب زدن