معنی متناوب
متناوب
чередующийся , прерывистый
تصویر متناوب
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با متناوب
متناوب
متناوب
پی در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
متناوب
متناوب
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
فرهنگ فارسی عمید
متناوب
متناوب
به نوبت گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
متناوب
متناوب
یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید
فرهنگ فارسی معین
متناوب
متناوب
Alternating, Intermittent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متناوب
متناوب
alternante, intermitente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متناوب
متناوب
abwechselnd, intermittierend
دیکشنری فارسی به آلمانی
متناوب
متناوب
naprzemienny, przerywany
دیکشنری فارسی به لهستانی
متناوب
متناوب
чергуючийся , переривчастий
دیکشنری فارسی به اوکراینی