جدول جو
جدول جو

معنی متناقص - جستجوی لغت در جدول جو

متناقص
(مُ تَ قِ)
ناتمام و ناقص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
متناقص
نا تمام و ناقص
تصویری از متناقص
تصویر متناقص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مناقص
تصویر مناقص
منقصت ها، کمی و کاستی ها، جمع واژۀ منقصت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض
فرهنگ فارسی عمید
(مَ قِ)
جمع واژۀ منقصه. (از اقرب الموارد) (المنجد). جمع واژۀ منقصت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منقصه و منقصت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَقْ قِ)
عیب کننده و بد گوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بی حرمتی کننده و بی آبرو کننده و عیب کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
عهدشکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده، کسی که خراب میکند بنا را. (ناظم الاطباء) ، آن که واز میکند تاب ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به تناقض شود، مخالف. عکس. ناموافق و نقیض هم باشنده: ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. (جامعالحکمتین، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
آنکه به اوقص ماند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خود را به کوتاه گردن مانندکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تواقص و اوقص شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
عهد و پیمان شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقص
تصویر مناقص
جمع منقصه، کاستی ها جمع منقصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
((مُ تَ قِ))
مخالف و ضد یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعاقب
تصویر متعاقب
به دنبال، در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
تناقص آمیز، ضد، متخالف، متضاد، مخالف، ناسازگار، ناقض، نقیض
متضاد: همگون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
متناقضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
Conflicting, Contradicting, Contradictory, Paradoxical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
contradictoire, paradoxal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflictivo, contradictorio, paradójico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflitante, contraditório, paradoxal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
widersprüchlich, paradox
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
sprzeczny, paradoksalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
противоречащий , противоречивый , парадоксальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
суперечливий , суперечливий , парадоксальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
متضاد , متضاد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
kinzani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
ขัดแย้งกัน , ขัดแย้ง , ขัดแย้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
矛盾する , 矛盾する , 矛盾した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
矛盾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
סותר , פרדוקסלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
상충하는 , 모순된 , 역설적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
çelişkili, paradoksal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
tegenstrijdig, paradoxaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
বিরোধপূর্ণ , বিব্রতকর , পরস্পরবিরোধী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
विरोधाभासी , विरोधाभासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflittuale, contraddittorio, paradossale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
bertentangan, paradoks
دیکشنری فارسی به اندونزیایی