- متناصح
- یکدیگر را پند دهنده و نصیحت کننده
معنی متناصح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داد مند
یکدیگر را نصیحت کردن
نصیحت کننده، پنددهنده
کسی که پند و نصیحت میشنود
پند گوی، پندنده، نصیحت کننده، پند دهنده: (... و استرضا جوانب از موالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناطق و مناصح... باتمام رسانید) (مرزبان نامه. . 1317 ص 180)
پی در پی
همسان
برازنده
دهش گرفتن، روزی دادن
به هم چسبیده، متصل
خودرابه خواب زننده،
نصیحت کردن، اندرز دادن
آراسته، با نسق و نظم، مرتب
چیزی که مورد نزاع قرار گیرد
به هم رسنده، به یکدیگرپیوسته
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض
کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
کسی که مالی یا ملکی از طرف کس دیگر به او مصالحه شود، کسی که در عقد صلح مالی را قبول می کند، کسی که با دیگری صلح و سازش کند
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
هراسان و گریزان، آنچه شنیدن آن مطبوع نباشد، ناخوشایند، ناخوش آهنگ
دشمن کینگر آنکه با دیگری دشمنی کند جمع متخاصمین
کوتاهی کننده باز ایستنده از امری اظهار کوتاهه نماینده جمع متقاصرین
هم رده
همدوس دوس از دوسانیدن برابر با چسبانیدن بهم چسبنده جمع متلاصقین
مهربان و شفیق با یکدیگر، چشم پوشی کننده از یکدیگر
جمع متصاعد، فرا یازان سازش پذیر، سازشگر سازش کننده آشتی کننده سازش کننده، قبول کننده عقد صلح کسی که در عقد صلح طرف ایجاب واقع شود آنکه مالی یا ملکی باوصلح شود مقابل مصالح (مصالح و متصالح را طرفین صلح نامند) جمع متصالحین
بپایان رسنده، تمام کرده، آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد
خوابیده نما، خوابنده خود را بخواب زننده، خوابنده جمع متناومین