بشدت موج زننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار موج دار وموج زننده و دریای مضطرب و متلاطم و دیوانه و خشمناک و دارای طوفان. (ناظم الاطباء). رجوع به تموج شود، شوریده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بشدت موج زننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار موج دار وموج زننده و دریای مضطرب و متلاطم و دیوانه و خشمناک و دارای طوفان. (ناظم الاطباء). رجوع به تموج شود، شوریده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
تاج نهاده شده. (آنندراج) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افسر پوشیده و تاجدار و با افسر. (ناظم الاطباء). تاجدار. با تاج. مکلل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده است و سرو مقرط. منجیک. دیگری بنور هدایت عقل... به تاج کرامت متوج گشته. (کلیله و دمنه). و آن هودج خلیفه متوج به ماه زر چون شب کز آفتاب نهی تاج بر سرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 217). و رجوع به تتویج شود
تاج نهاده شده. (آنندراج) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افسر پوشیده و تاجدار و با افسر. (ناظم الاطباء). تاجدار. با تاج. مکلل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده است و سرو مقرط. منجیک. دیگری بنور هدایت عقل... به تاج کرامت متوج گشته. (کلیله و دمنه). و آن هودج خلیفه متوج به ماه زر چون شب کز آفتاب نهی تاج بر سرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 217). و رجوع به تتویج شود
بسیارمال. (آنندراج) (ربنجنی). مالدار و بسیارمال و توانگر. (ناظم الاطباء). چیزدار. دارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنجا شخصی ترسا دیدم که از متمولان مصر بود. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 77)
بسیارمال. (آنندراج) (ربنجنی). مالدار و بسیارمال و توانگر. (ناظم الاطباء). چیزدار. دارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنجا شخصی ترسا دیدم که از متمولان مصر بود. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 77)
بسیار نفقه دهنده عیال را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به عیال خود نفقۀ بسیار میدهد و فراوان خرج میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمون شود
بسیار نفقه دهنده عیال را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به عیال خود نفقۀ بسیار میدهد و فراوان خرج میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمون شود