رنگ روی که برگردد از خشم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی از خشم برگردیده رنگ. (ناظم الاطباء) ، موی افتاده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعر شود
رنگ روی که برگردد از خشم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی از خشم برگردیده رنگ. (ناظم الاطباء) ، موی افتاده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعر شود
آهنگ کاری کننده. (از منتهی الارب). کسی که با تحمل و وقار کار می کند و با قصد و آهنگ مشغول کار می گردد. کسی که جد و جهد می کند و بطور عمد و دانسته کار می کند. (ناظم الاطباء). قصد کننده کاری را. و رجوع به تعمد شود
آهنگ کاری کننده. (از منتهی الارب). کسی که با تحمل و وقار کار می کند و با قصد و آهنگ مشغول کار می گردد. کسی که جد و جهد می کند و بطور عمد و دانسته کار می کند. (ناظم الاطباء). قصد کننده کاری را. و رجوع به تعمد شود
آن که با وی به جهد و کوشش تمام حرف زنی و او با تو نرمی نکند و منقاد و فرمانبر نشود. (منتهی الارب). آن کسی که هر چه با وی سخن گویند و جهد و کوشش کنند نرمی نکند و رام و منقاد نگردد و فرمانبردار نشود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که اعلای شکم او بزرگ باشد و پایین شکم ژولیده و فروهشته. (منتهی الارب). کسی که بالای شکم وی بزرگ و پایین آن فروهشته باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آن که با وی به جهد و کوشش تمام حرف زنی و او با تو نرمی نکند و منقاد و فرمانبر نشود. (منتهی الارب). آن کسی که هر چه با وی سخن گویند و جهد و کوشش کنند نرمی نکند و رام و منقاد نگردد و فرمانبردار نشود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که اعلای شکم او بزرگ باشد و پایین شکم ژولیده و فروهشته. (منتهی الارب). کسی که بالای شکم وی بزرگ و پایین آن فروهشته باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دورتک و عمیق، بدخوی و کج خلق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعق شود، گویندۀسخن بدون تعمق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
دورتک و عمیق، بدخوی و کج خلق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعق شود، گویندۀسخن بدون تعمق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
ترساننده به بدی. (آنندراج) (منتهی الارب). ترسانندۀ تهدید کننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیم کننده. مهدد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توعد شود
ترساننده به بدی. (آنندراج) (منتهی الارب). ترسانندۀ تهدید کننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیم کننده. مهدد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توعد شود