جدول جو
جدول جو

معنی متمهد

متمهد((مُ تَ مَ هِّ))
گسترنده، جاگیرنده، قادر (بر امری)، جمع متمهدین
تصویری از متمهد
تصویر متمهد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متمهد

متمهد

متمهد
توانا تواننده، جایگیر، گسترنده گسترنده، جا گیرنده، قادر (بر امری) جمع متمهدین
فرهنگ لغت هوشیار

متمهد

متمهد
قادر شونده. (آنندراج) (منتهی الارب). قادر و توانا. و رجوع به تمهد شود، گستراننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متمهد

متمهد
گسترده. جای گرفته. تقدم داشته: از حقوق متأکد و ذرایع متمهد حسام الدوله یاد دارند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران، ص 83). رجوع به تمهد شود
لغت نامه دهخدا

متجهد

متجهد
آنکه شبها تا هنگام سحر بعبادت خدا پردازد شب زنده دار جمع متجهدین
متجهد
فرهنگ لغت هوشیار