- متقبل
- کسی که کاری را قبول می کند، قبول کننده، پذیرنده، عهده دار
معنی متقبل - جستجوی لغت در جدول جو
- متقبل
- قبول کننده
- متقبل ((مُ تَ قَ بِّ))
- برعهده گیرنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی پارچۀ نخی شبیه کرباس اما ظریف تر از آن
استقبال کننده، پیشواز رونده، پیش آینده، زمان آینده
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
کسی که در کاری دغلی و نادرستی می کند، دغل کار، دگرگون شونده، برگردنده
گذشته و از پیش گذشته و مقدم، پیش از آن
مردم نادرست، فریبنده، دغلکار
قسمی پارچه نخی که امروز متقال گویند، و آن قماشی نزدیک به کرباس است
با هم رویاروی گردنده، روبروی یکدیگر
زن مرد روش
تیر دار
پیش آینده، استقبال، پیشواز کننده، آینده
پیش، گذشته
آینده، زمان آینده
پذیرفتن، بعهده گرفتن
قبول کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
روی آورنده، روکننده به چیزی
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، خوش طالع، نیکوبخت، خجسته طالع، فرّخ فال، مستسعد، طالع مند، فرخنده بخت، شادبخت، سفیدبخت، صاحب دولت، نیک اختر، بلندبخت، سعید، بلنداقبال، ایمن، نکوبخت، صاحب اقبال، بختیار، خجسته، اقبالمند، خجسته فال، جوان بخت، فرخنده طالع
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، خوش طالع، نیکوبخت، خجسته طالع، فرّخ فال، مستسعد، طالع مند، فرخنده بخت، شادبخت، سفیدبخت، صاحب دولت، نیک اختر، بلندبخت، سعید، بلنداقبال، ایمن، نکوبخت، صاحب اقبال، بختیار، خجسته، اقبالمند، خجسته فال، جوان بخت، فرخنده طالع
پیش آمده و روی آورده بهر چیزی، خوشبخت
روی آورنده، صاحب اقبال، خوشبخت
پذیرندگان به گردن گیرندگان جمع متقبل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
به گردن گرفتن پذیرفتن : پادشاهی پسر را بادیبی داد... ادیب خدمت کرد و متقبل شد روزگاری برو سعی کرد