متقاول (مُ تَ وِ) گفت و شنید نماینده و با کسی قول کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به گفتگو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقاول شود ادامه... گفت و شنید نماینده و با کسی قول کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به گفتگو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقاول شود لغت نامه دهخدا
متقاول گفت و شنود کننده، زبان دهنده ادامه... گفت و شنود کننده، زبان دهنده تصویر متقاول فرهنگ لغت هوشیار