جدول جو
جدول جو

معنی متفکر - جستجوی لغت در جدول جو

متفکر
کسی که در امری فکر و اندیشه می کند، فکر کننده، عاقل، دانا، خردمند، اریب، فروهیده، حصیف، فرزانه، خردپیشه، لبیب، خردور، داناسر، فرزان، صاحب خرد، متدبّر، خردومند، نیکورای، پیردل، بخرد، راد
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
فرهنگ فارسی عمید
متفکر
(مُ تَ فَکْ کِ)
اندیشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اندیشه کننده و فکرکننده و تأمل کننده و باتدبیر و اندیشناک و دراندیشه. آن که بیندیشد. (ناظم الاطباء) :
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و زین جمله برستی.
سعدی.
، مردم موقر و باثبات و سنگین. (ناظم الاطباء) ، مردم سراسیمه. (ناظم الاطباء) ، حیران و آشفته. (ناظم الاطباء). اندیشه ناک و آشفته و غمگین. ج، متفکرین
لغت نامه دهخدا
متفکر
اندیشنده، فکر کننده، آنکه بیندیشد
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
فرهنگ لغت هوشیار
متفکر
((مُ تَ فَ کِّ))
اندیشمند
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
فرهنگ فارسی معین
متفکر
اندیشگر، اندیشمند
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
فرهنگ واژه فارسی سره
متفکر
اندیشمند، اندیشه ور، بافکر، فکور، فهیم، خردمند، خردورز، اندیشناک، سردرگریبان، غمین، غمگین، دل مشغول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متفکر
المفكّر
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به عربی
متفکر
Pensive, Thoughtful, Contemplator
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متفکر
contemplateur, pensif, réfléchi
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متفکر
contemplador, pensativo
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متفکر
contemplador, pensativo
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متفکر
Kontemplator, nachdenklich
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به آلمانی
متفکر
kontemplator, zamyślony, myślący
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به لهستانی
متفکر
размышляющий , задумчивый
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به روسی
متفکر
роздумувач , задумливий , замислений
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متفکر
متفکّر
دیکشنری اردو به فارسی
متفکر
متفکر , متفکر , خیال کرنے والا
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به اردو
متفکر
ผู้พิจารณา , ใคร่ครวญ , รอบคอบ
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به تایلندی
متفکر
mtafakari, wa kufikiri sana, mwenye fikra
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متفکر
熟考者 , 思慮深い , 思慮深い
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متفکر
沉思者 , 沉思的 , 深思的
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به چینی
متفکر
מַתְבּוֹנֵן , מְהוּרהָר , חושב
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به عبری
متفکر
명상자 , 사려 깊은 , 사려 깊은
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به کره ای
متفکر
contemplator, peinzend, bedachtzaam
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به هلندی
متفکر
kontemplator, merenung, berpikir
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متفکر
ধ্যানে মগ্ন ব্যক্তি , চিন্তাশীল , চিন্তাশীল
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به بنگالی
متفکر
ध्यान करने वाला , चिंतामग्न , विचारशील
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به هندی
متفکر
contemplatore, pensieroso
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متفکر
tefekkür eden kişi, düşünceli
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متذکر
تصویر متذکر
به یادآورنده، یاد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متفکره
تصویر متفکره
قوۀ تفکر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ فَکْ کِ رَ)
تأنیث متفکر.
- قوه متفکره، قوه ای را گویند که شخص در ذهن خود بدان قوه ترتیب اموری دهد جهت رسیدن به مقصود و سنباد نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفکر و متفکر شود
لغت نامه دهخدا
متفکره در فارسی مونث متفکر: اندیشنده مونث متفکر، قوه تفکر. توضیح... سوم قوت متخیله است و چون او را با نفس حیوانی یاد کنند متخیله گویند او قوتی است ترتیب کرده در تجویف اوسط از دماغ و کار او آن است که آن جزئیات را که در خیال است با یکدیگر ترکیب کند و از یکدیگر جدا کند باختیار اندیشه. در روانشناسی امروز این تعریف صحیح نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متذکر
تصویر متذکر
یادآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متشکر
تصویر متشکر
سپاسمند، سپاسگزار
فرهنگ واژه فارسی سره