جدول جو
جدول جو

معنی متعرب - جستجوی لغت در جدول جو

متعرب(مُ تَ عَرْ رِ)
در تازیان درآینده و مانا به ایشان شونده و تازی غیرخالص و غیربیابانی شونده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خویشتن را به عرب مانند کننده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعرب شود
لغت نامه دهخدا
متعرب
تازی نما تازی مانند تازیگونه خود را به عرب مانند کننده جمع متعربین
فرهنگ لغت هوشیار
متعرب((مُ تَ عَ رِّ))
خود را به عرب مانند کننده، مفرد متعربین
تصویری از متعرب
تصویر متعرب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متعجب
تصویر متعجب
تعجب کننده، شگفت زده
فرهنگ فارسی عمید
کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرف داری کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقرب
تصویر متقرب
دارای تقرب و نزدیکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعقب
تصویر متعقب
دنبال کننده، تعقیب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعرف
تصویر متعرف
جوینده و خواهندۀ چیزی برای شناختن آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعرض
تصویر متعرض
کسی که به دیگری اعتراض می کند، اعتراض کننده، یادآوری کننده، متذکر، کسی که موجب آزار دیگری است، مزاحم، کسی که بخواهد جایی را اشغال کند، حمله کننده، خواهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعرب
تصویر مستعرب
کسی که از اعراب تقلید می کند، عجم داخل شده در میان اعراب
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَرْ رِ بَ)
عرب متعربه، قحطانیان. مقابل بائده و عرب مستعربه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی ازدسته های سه گانه عرب (عاربه و متعربه و مستعربه). و رجوع به قحطان در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متعزب
تصویر متعزب
بی همسر
فرهنگ لغت هوشیار
گشن خواهنده، دشنامگوی، سخن زشت آورنده عجمی که داخل عرب شود، عجمی که تقلیدعرب کند عرب نما، سخن زشت عربی آورنده، جمع مستعربین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعرش
تصویر متعرش
پاینده استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعرص
تصویر متعرص
ماندگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعرض
تصویر متعرض
کسی که بدیگری اعتراض یا دست درازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
شناختخواه، جست و جو گر طلب کننده چیزی به جهت شناختن آن، جستجو کننده گم شده، سالک که باول وهله از شناخت خدا غافل بود و بزودی حاضر گردد و فاعل مطلق را در صور وسایط و روابط باز شناسد، جمع متعرفین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعصب
تصویر متعصب
آنکه عصیبت میکند، کسی که در کاری حیمت و تعصب بخرج بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغرب
تصویر متغرب
دور رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطرب
تصویر متطرب
شادمان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعجب
تصویر متعجب
بشگفت آینده، آشفته و حیران و سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعذب
تصویر متعذب
خوشگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقرب
تصویر متقرب
کسی که بخدا تقرب میجوید و از خدا میترسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعرب
تصویر مستعرب
((مُ تَ رِ))
به شکل عربان درآمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متقرب
تصویر متقرب
((مُ تَ قَ رِّ))
کسی که به دیگری تقرب کند، نزدیکی جوینده، جمع متقربین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعجب
تصویر متعجب
((مُ تَ عَ جِّ))
حیران، حیرت زده، شگفت زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعرض
تصویر متعرض
((مُ تَ عَ رِّ))
اقدام کننده به کاری، اعتراض کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعرف
تصویر متعرف
((مُ تَ عَ رِّ))
طلب کننده چیزی به جهت شناختن آن، جستجو کننده گم شده، سالک که به اول وهله از شناخت خدا غافل بود و بزودی حاضر گردد و فاعل مطلق را در صور و وسایط و روابط باز شناسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعصب
تصویر متعصب
((مُ تَ عَ صِّ))
کسی که دارای تعصب باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعجب
تصویر متعجب
شگفت زده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متعصب
تصویر متعصب
ستیهنده، خشک سر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متعصب
تصویر متعصب
Fanatical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متعجب
تصویر متعجب
Bemusedly, Quizzical, Startled, Surprised
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متعصب
تصویر متعصب
fanático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متعجب
تصویر متعجب
perplexo, inquisitivo, surpreso
دیکشنری فارسی به پرتغالی