جدول جو
جدول جو

معنی متعرب

متعرب((مُ تَ عَ رِّ))
خود را به عرب مانند کننده، مفرد متعربین
تصویری از متعرب
تصویر متعرب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متعرب

متعرب

متعرب
تازی نما تازی مانند تازیگونه خود را به عرب مانند کننده جمع متعربین
فرهنگ لغت هوشیار

متعرب

متعرب
در تازیان درآینده و مانا به ایشان شونده و تازی غیرخالص و غیربیابانی شونده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خویشتن را به عرب مانند کننده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعرب شود
لغت نامه دهخدا

متعرض

متعرض
کسی که به دیگری اعتراض می کند، اعتراض کننده، یادآوری کننده، متذکر، کسی که موجب آزار دیگری است، مزاحم، کسی که بخواهد جایی را اشغال کند، حمله کننده، خواهان
متعرض
فرهنگ فارسی عمید