سگان که در پی ماده بر زبر یکدیگر روند. (آنندراج) (از منتهی الارب). سگان در پی ماده بر زیر یکدیگر رونده از گشنی. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تعاظل شود
سگان که در پی ماده بر زبر یکدیگر روند. (آنندراج) (از منتهی الارب). سگان در پی ماده بر زیر یکدیگر رونده از گشنی. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تعاظل شود
بزرگ شونده و بزرگ. (آنندراج) (از منتهی الارب). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، متکبر و مغرور و خودبین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاظم شود
بزرگ شونده و بزرگ. (آنندراج) (از منتهی الارب). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، متکبر و مغرور و خودبین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاظم شود
بلندشونده. در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین. یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی ماند. (غیاث) (آنندراج). بلند و رفیع و بالا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : عالم را خاک کف دو پای تو کرده ست عزوجل ایزد مهیمن متعال. منوچهری (دیوان چ 2 ص 168). بزرگ بارخدائی که ایزد متعال یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس. منوچهری. آن آب حیات است که جاوید بماند نفسی که از او داد کریم متعالش. ناصرخسرو. در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال. (کشف الاسرار). و رجوع به تعالی و متعالی شود
بلندشونده. در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین. یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی ماند. (غیاث) (آنندراج). بلند و رفیع و بالا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : عالم را خاک کف دو پای تو کرده ست عزوجل ایزد مهیمن متعال. منوچهری (دیوان چ 2 ص 168). بزرگ بارخدائی که ایزد متعال یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس. منوچهری. آن آب حیات است که جاوید بماند نفسی که از او داد کریم متعالش. ناصرخسرو. در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال. (کشف الاسرار). و رجوع به تعالی و متعالی شود
از همدیگر گوشه گیرنده و یکسو و دور شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و رحلت کرده وبه یک سو شده و عزلت گزیده و گوشه گرفته و برگشته یکی از دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعازل شود
از همدیگر گوشه گیرنده و یکسو و دور شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و رحلت کرده وبه یک سو شده و عزلت گزیده و گوشه گرفته و برگشته یکی از دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعازل شود