جدول جو
جدول جو

معنی متعامل

متعامل((مُ تَ مِ))
معامله کننده، داد و ستد کننده
تصویری از متعامل
تصویر متعامل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متعامل

متعامل

متعامل
کسی که با دیگری خرید و فروش و معامله می کند، یک طرف معامله
متعامل
فرهنگ فارسی عمید

متعامل

متعامل
سوداگر داد و ستد کننده معامله کننده داد و ستد کننده
متعامل
فرهنگ لغت هوشیار

متعامل

متعامل
داد وستدکننده. و رجوع به تعامل شود، قبول کننده معامله. طرف مقابل معامله. پذیرندۀ معامله
لغت نامه دهخدا

متعادل

متعادل
برابر، ترازمند، ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد، بدون افراط وتفریط
متعادل
فرهنگ فارسی عمید

متکامل

متکامل
رسا آنکه خود را بتدریج کامل سازد بکمال رسنده، کامل شده. بکمال رسیده: و حمدالله تعالی ترا اسباب این سعادت جمله متکامل است
فرهنگ لغت هوشیار