- متصدق
- صدقه کننده
معنی متصدق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که عهده دار کار و شغلی است، مسئول
کسی که در صدر مجلس نشسته است، صدرنشین
مصداق، کسی یا چیزی که شاهد صدق و راست گفتن شخص باشد، گواه، گواهی، دلیل راستی سخن
آنچه صادق شد بر آن، هر چیزی که ثابت و محقق گردد و در محاورات بیشتر بمعنی مضمون و معنی استعمال می شود
کسی که مباشر کار و شغلی است
رو برگردان رویگردان
درد سر دهنده این واژه را به جای (مصدع) به کار می برند که نا رواست، پراکنیده، شکافته دردسر یابنده، دردسر دهنده زحمت دهنده: مزاحم: بسبب آنکه چندین دفعه اراده بود که خود بعزم ملاقات متصدع خدمت شده... توضیح این لفظ (را) بجای مصدع بکسر دال که بمعنی دردسر دهنده است آوردن خطاست چنانچه بعضی در انشا نویسند که متصدع خدمت میشوم. درین صورت مصدع باید نوشت
بالا نشین در صدر مجلس نشیننده، صدر (پیشگاه) قرار گیرنده: در گاه رفیعش (به) صدر ملکی متصدر بود
پیش آینده، مقابل و روبرو
راستدوست دوست یکرنگ
دردسریابنده، مصدع
صدقه دادن، صدقه کردن
تصدیق کننده، باور کننده
تصدیق شده، گواهی شده، باور کرده شده
صدقه دادن، چیزی برای دفع بلا به مستحق دادن، بلاگردان
باور کننده
((مُ صَ دِّ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که شخصی یا شیئی را تصدیق کند، راستگو دارنده، مقابل مکذب، آن چه که موجب تصدیق گردد، مؤید، باور کننده، مقوم، ارزیاب، جمع مصدقین