متشافعان دو امری می باشند که منقسم نشوند میان اول و ثانی ایشان چیزی از نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه. (دره التاج، از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
متشافعان دو امری می باشند که منقسم نشوند میان اول و ثانی ایشان چیزی از نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه. (دره التاج، از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
یکدیگر را دفع کننده و کارزار. (آنندراج). مشغول به دفع و راندگی و راننده کسی را در جنگ. (ناظم الاطباء) ، هجوم آورنده بر دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدافع شود
یکدیگر را دفع کننده و کارزار. (آنندراج). مشغول به دفع و راندگی و راننده کسی را در جنگ. (ناظم الاطباء) ، هجوم آورنده بر دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدافع شود
خورندۀ همه باقی آب را از پیاله. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد آنچه را که در پیاله باشد. (ناظم الاطباء) ، گیرندۀ همگی چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاف شود
خورندۀ همه باقی آب را از پیاله. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد آنچه را که در پیاله باشد. (ناظم الاطباء) ، گیرندۀ همگی چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاف شود
شریک. یقال هما متشایعان فی دار و متشاعان، ای شریکان فیها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ازناظم الاطباء). شریک و همدیگر شریک شونده. (آنندراج). و رجوع به متشاع و تشایع شود، رفیق وهمدم مر یک دیگر را، پیروی کننده یکی مر دیگری را. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
شریک. یقال هما متشایعان فی دار و متشاعان، ای شریکان فیها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ازناظم الاطباء). شریک و همدیگر شریک شونده. (آنندراج). و رجوع به متشاع و تشایع شود، رفیق وهمدم مر یک دیگر را، پیروی کننده یکی مر دیگری را. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
جمع متشافع، جفت پذیرندگان تثنیه متشافع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، توضیح دو امری میباشند که منقسم نشوند و میان اول و ثانی ایشان چیزی او نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه
جمع متشافع، جفت پذیرندگان تثنیه متشافع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، توضیح دو امری میباشند که منقسم نشوند و میان اول و ثانی ایشان چیزی او نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه