کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانند «سرد» و «فرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانندِ «سَرد» و «فَرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
پشت بازنهنده به سوی چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که برخود پشت می دهد و تکیه می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تساند شود، مجتمع شده در زیر علم های جداگانه. ج، متساندون. یقال خرج القوم متساندین علی رایات شتی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، یکدیگر را یاری کننده و دستگیری نماینده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
پشت بازنهنده به سوی چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که برخود پشت می دهد و تکیه می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تساند شود، مجتمع شده در زیر علم های جداگانه. ج، متساندون. یقال خرج القوم متساندین علی رایات شتی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، یکدیگر را یاری کننده و دستگیری نماینده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)