متصادف متصادف دوچار و روبرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - متصادف شدن، با هم دوچار شدن و روبرو شدن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصادف شود لغت نامه دهخدا
مترادف مترادف کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانندِ «سَرد» و «فَرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی فرهنگ فارسی عمید
مترادف مترادف در پس دیگری سوار شونده پی در پی، متوالی و پی در پی و قطع نشده از عقب دیگری، دو کلمه هم معنی فرهنگ لغت هوشیار
متصادم متصادم رو به رو شونده بهم خورنده با چیزی با هم زننده با هم کوبنده جمع متصادمین فرهنگ لغت هوشیار