طفل نیکوحال. (آنندراج). کودک نیکوحال. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کسی که ترقی می کند و بختیار می شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، پرشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شکم کودک پر شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تزکر شود
طفل نیکوحال. (آنندراج). کودک نیکوحال. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کسی که ترقی می کند و بختیار می شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، پرشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شکم کودک پر شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تزکر شود
حقیر و خوار شمرنده، استهزأکننده و مضحکه کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که ملجاء می کند دیگری را به اطاعت و فرمانبرداری. (ناظم الاطباء) و رجوع به تسخر شود
حقیر و خوار شمرنده، استهزأکننده و مضحکه کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که ملجاء می کند دیگری را به اطاعت و فرمانبرداری. (ناظم الاطباء) و رجوع به تسخر شود
درنگ کننده و پس مانده پسین واپسین پسس افتاده، درنگ کننده درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم: و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود، کسی که در عهد اخیر (نسبت بزمان ما) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنا متقارب بحری بیرون آورده اند جمع متاخرین
درنگ کننده و پس مانده پسین واپسین پسس افتاده، درنگ کننده درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم: و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود، کسی که در عهد اخیر (نسبت بزمان ما) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنا متقارب بحری بیرون آورده اند جمع متاخرین