معنی متاخر متاخر درنگ کننده، دارای تاخیر، مقابل متقدم، نزدیک به اکنون، جدید درنگ کننده، دارای تاخیر، مقابلِ متقدم، نزدیک به اکنون، جدید تصویر متاخر فرهنگ فارسی عمید