جدول جو
جدول جو

معنی متروک - جستجوی لغت در جدول جو

متروک
به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
تصویری از متروک
تصویر متروک
فرهنگ فارسی عمید
متروک
(مَ)
گذاشته شده. (آنندراج). واگذاشته شده. (ناظم الاطباء). ترک شده. رهاشده: می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته... و علم متروک و جهل مطلوب. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56) ، ساقطشده، رد شده و قبول ناشده، باطل شده و منسوخ و نسخ شده. (ناظم الاطباء).
- مال متروک، ملکی که از میت بماند. (آنندراج). مالی که از شخص مرده باقی ماند. (از ناظم الاطباء).
- متروک الاستعمال، نامستعمل و منسوخ و باطل. (ناظم الاطباء).
- متروک شدن، ترک شدن. رهاشدن:
شده متروک از آن تصویر مانی
شده منسوخ از آن تمثال آذر.
مسعودسعد.
، (اصطلاح حدیث) در نزد محدثان حدیثی است که راوی آن به دروغ متهم باشد و آن حدیث جز از وی از کسی دیگر روایت نشده، و طریق روایت نیز مخالف قواعد علم حدیث باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 169)
لغت نامه دهخدا
متروک
گذاشته شده، رها شده اپر ماندک باز مانده پس نهاده، رها شده هلیده (از هلیدن برابر با فرو گذاشتن و وا گذاشتن) ترک شده وا گذاشته. یا مال متروک. مالی که از میت باقی ماند
فرهنگ لغت هوشیار
متروک
ترک شده، واگذاشته شده، باطل شده
تصویری از متروک
تصویر متروک
فرهنگ فارسی معین
متروک
بی رونق، رها، واگذاشته، ول، متروکه، ویران، خالی از سکنه
متضاد: آباد، مسکون، خراب، خرابه
متضاد: آباد، کهنه، مردود، مطرود، مهجور
متضاد: معمول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متروک
متروكٌ
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به عربی
متروک
Deserted
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متروک
désert
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متروک
desierto
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متروک
deserto
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متروک
verlassen
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به آلمانی
متروک
opuszczony
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به لهستانی
متروک
покинутый
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به روسی
متروک
покинутий
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متروک
متروک، منسوخ شده
دیکشنری اردو به فارسی
متروک
পরিত্যক্ত
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به بنگالی
متروک
متروک
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به اردو
متروک
ร้าง
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به تایلندی
متروک
kilichoka
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متروک
terkedilmiş
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متروک
荒れ果てた
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متروک
verlaten
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به هلندی
متروک
נטוש
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به عبری
متروک
버려진
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به کره ای
متروک
sepi
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متروک
सुनसान
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به هندی
متروک
deserto
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متروک
荒废的
تصویری از متروک
تصویر متروک
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متریک
تصویر متریک
متری، بر اساس قوانین اندازه گیری بر حسب واحد متر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترسک
تصویر مترسک
پیکره ای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا می کنند، کنایه از دارای ارادۀ ضعیف و بی شخصیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متروکه
تصویر متروکه
متروک، به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کَ / کِ)
مأخوذ ازتازی، هر چیز واگذاشته شده و ترک شده و ساقط گشته. (ناظم الاطباء).
- اموال متروکه، چیزهائی که از شخص مرده باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء).
و رجوع به متروک و متروکات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مترسک
تصویر مترسک
مترس، سرخر مزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
متروکه در فارسی مونث متروک هلیده باز مانده مونث متروک: اموال متروکه جمع متروکات
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بنگرید به متری منسوب به متر متری. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار