جدول جو
جدول جو

معنی متروک

متروک
بی رونق، رها، واگذاشته، ول، متروکه، ویران، خالی از سکنه
متضاد: آباد، مسکون، خراب، خرابه
متضاد: آباد، کهنه، مردود، مطرود، مهجور
متضاد: معمول
فرهنگ واژه مترادف متضاد