بی اندیشه گوی، پیش کشنده در میان گذارنده، به زور خواهنده آنکه بدون لیاقت و لزوم و با برام پرسش کند، آنکه بی اندیشه شعر گوید و خواند، آنکه از خود چیزی نو آورد، کسی که مطلبی را پیشنهاد کند تا مورد بحث دانشمندان قرار گیرد، جمع مقترحین
بی اندیشه گوی، پیش کشنده در میان گذارنده، به زور خواهنده آنکه بدون لیاقت و لزوم و با برام پرسش کند، آنکه بی اندیشه شعر گوید و خواند، آنکه از خود چیزی نو آورد، کسی که مطلبی را پیشنهاد کند تا مورد بحث دانشمندان قرار گیرد، جمع مقترحین
ریش انگیز خستان تولید جراحت کننده توضیح دوایی را نامند که بقوت حرارت و نفوذ و جذب خود بتحلیل بر دو فانی ساز در طوباتی (را) که میان اجزای جلد است و احداث قرحه نماید مانند: بلادر (مخزن الادویه)
ریش انگیز خستان تولید جراحت کننده توضیح دوایی را نامند که بقوت حرارت و نفوذ و جذب خود بتحلیل بر دو فانی ساز در طوباتی (را) که میان اجزای جلد است و احداث قرحه نماید مانند: بلادر (مخزن الادویه)
راه آهنی است که تمام یا قسمتی از آن از زیر زمین بگذرد، متر و مختصر شده کلمه متروپلیتن است که اختصاصاً به راه آهن زیر زمینی شهری اطلاق میشود که محله های مختلف یک شهر بزرگ را بیکدیگر مربوط میسازد
راه آهنی است که تمام یا قسمتی از آن از زیر زمین بگذرد، متر و مختصر شده کلمه متروپلیتن است که اختصاصاً به راه آهن زیر زمینی شهری اطلاق میشود که محله های مختلف یک شهر بزرگ را بیکدیگر مربوط میسازد
بر گرفته از متریک فرانسوی جشانی جشانیک منسوب به متر. یا دستگاه (سیستم) متری. توضیح در 1304 ه ش. (1926 م) بموجب قانونی که از مجلس شوری گذشته سیستم متری رسمی شناخته شد بشرح ذیل: الف - واحد وزن 10 نخود (یا 2 درهم 2 گرم یک مثقال (یا 10 درهم) 10 گرم یک سیر (75 درهم) 75 گرم یک چارک (یا 750 درهم) 750 گرم یک سنگ (یا 1000 درهم) یک کیلو گرم یک من (یا 30000 درهم) 3 کیلوگرم یک خروار (یا 3000000 درهم) 300 کیلوگرم ب - واحد طول یک گره یک دسیمتر یک گز یک متر ج - واحد مسافت یک فقیز یک دکامتر مربع یک جریب یک هکتار اوزانی که هنگام تصویب این قانون رواج داشت هنوز هم دارد (قطع نظر از اختلافات محلی) اندکی با جدول فوق فرق دارد و بشرح ذیل است: اوزان ایرانی سیستم متری اوزان انگلیسی یک مثقال 64، 4 گرم 6، 71 گرین. یک سیر (16 مثقال) 24، 74 گرم 2 آومن و. 186 گرین. یک من تبریز (40 سیر) 970، 2 کیلوگرم 5464، 6 پوند. یک من شاه (2 من تبریز) 9400، 5 کیلوگرم 0928، 13 پوند. یک من ری (2 من شاه) 880، 11 کیلوگرم 01856، 26 پوند. یک خروار (100 من تبریز) 00، 297 کیلوگرم 64، 654 پوند. 3 خروار (یک تن سبک) (تقریبا) 92، 1963 پوند. (یک ذرع 16 گره) 39 تا 42 اینچ بنابر معمول محل
بر گرفته از متریک فرانسوی جشانی جشانیک منسوب به متر. یا دستگاه (سیستم) متری. توضیح در 1304 ه ش. (1926 م) بموجب قانونی که از مجلس شوری گذشته سیستم متری رسمی شناخته شد بشرح ذیل: الف - واحد وزن 10 نخود (یا 2 درهم 2 گرم یک مثقال (یا 10 درهم) 10 گرم یک سیر (75 درهم) 75 گرم یک چارک (یا 750 درهم) 750 گرم یک سنگ (یا 1000 درهم) یک کیلو گرم یک من (یا 30000 درهم) 3 کیلوگرم یک خروار (یا 3000000 درهم) 300 کیلوگرم ب - واحد طول یک گره یک دسیمتر یک گز یک متر ج - واحد مسافت یک فقیز یک دکامتر مربع یک جریب یک هکتار اوزانی که هنگام تصویب این قانون رواج داشت هنوز هم دارد (قطع نظر از اختلافات محلی) اندکی با جدول فوق فرق دارد و بشرح ذیل است: اوزان ایرانی سیستم متری اوزان انگلیسی یک مثقال 64، 4 گرم 6، 71 گرین. یک سیر (16 مثقال) 24، 74 گرم 2 آومن و. 186 گرین. یک من تبریز (40 سیر) 970، 2 کیلوگرم 5464، 6 پوند. یک من شاه (2 من تبریز) 9400، 5 کیلوگرم 0928، 13 پوند. یک من ری (2 من شاه) 880، 11 کیلوگرم 01856، 26 پوند. یک خروار (100 من تبریز) 00، 297 کیلوگرم 64، 654 پوند. 3 خروار (یک تن سبک) (تقریبا) 92، 1963 پوند. (یک ذرع 16 گره) 39 تا 42 اینچ بنابر معمول محل
فرانسوی مول (معشوق زن) نشانده (گویش تهرانی) لنده (هراتی) نشمه (گویش یزدی) (فعل) دوم شخص مفرد از فعل نهی از ترسیدن خوف مکن، چوبی گنده که در پس در اندازند تا گشوده نگردد، فرهنگ نویسان نوشته اند: چوبی که بر سر گنگره های دیوار قلعه گذارند تا چون دشمن بپای دیوار رسد بر سرش زنند ولی از بیت ذیل ظاهرا برمیاید که بمعنی پیکره هایی است که بصورت سپاهیان آراسته بر بالای قلعه راست میکرده اند تامحاصران گمان کنند مستحفظان و نگهبانان قلعه اند: بدان حصار گروهی پناه کرده (برده) همی ز ترس قالب بی قلب (روح) چون مترس حصار، شکل انسان که از کاغذ مقوا پارچه حلبی و غیره سازند ودر مزرعه و جالیز نصب کنند تا پرندگان و جانوران ترسند و بمزرعه و جالیز نزدیک نشوند. معشوقه مجبوبه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرانسوی مول (معشوق زن) نشانده (گویش تهرانی) لنده (هراتی) نشمه (گویش یزدی) (فعل) دوم شخص مفرد از فعل نهی از ترسیدن خوف مکن، چوبی گنده که در پس در اندازند تا گشوده نگردد، فرهنگ نویسان نوشته اند: چوبی که بر سر گنگره های دیوار قلعه گذارند تا چون دشمن بپای دیوار رسد بر سرش زنند ولی از بیت ذیل ظاهرا برمیاید که بمعنی پیکره هایی است که بصورت سپاهیان آراسته بر بالای قلعه راست میکرده اند تامحاصران گمان کنند مستحفظان و نگهبانان قلعه اند: بدان حصار گروهی پناه کرده (برده) همی ز ترس قالب بی قلب (روح) چون مترس حصار، شکل انسان که از کاغذ مقوا پارچه حلبی و غیره سازند ودر مزرعه و جالیز نصب کنند تا پرندگان و جانوران ترسند و بمزرعه و جالیز نزدیک نشوند. معشوقه مجبوبه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
از ساخته های فارسی گویان بر گرفته از واژه ریش پارسی ریش تراشیده ریش تراشیده: امردان گرچه گل گلشن حسن اند ولی خارخار دل از ان شوخ مترش باشد، (فیضی) تاز... پسر امرد و مترش ضخیم را گویند. (برهان قاطع) توضیج مترش بفتح راء معمله مشدد بصیغه اسم مفعول از باب تفعیل مرد ریش تراشیده شده و این تصرف فارسی زبانان متعرب است که از تراشیدن که کلمه فارسی است بطور عربی اشتقاق کرده اند
از ساخته های فارسی گویان بر گرفته از واژه ریش پارسی ریش تراشیده ریش تراشیده: امردان گرچه گل گلشن حسن اند ولی خارخار دل از ان شوخ مترش باشد، (فیضی) تاز... پسر امرد و مترش ضخیم را گویند. (برهان قاطع) توضیج مترش بفتح راء معمله مشدد بصیغه اسم مفعول از باب تفعیل مرد ریش تراشیده شده و این تصرف فارسی زبانان متعرب است که از تراشیدن که کلمه فارسی است بطور عربی اشتقاق کرده اند