- متذاوق(مُ تَ وِ)
گیرندۀ طعام و شراب، همدیگر را به نیزه ها فراگیرنده. و رجوع به تذاوق شود
معنی متذاوق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرسوم، ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است، چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده می شود، جیره، مواجب
(اِمْ مِ)
لغت نامه دهخدا
همدیگر فراگرفتن نیزه ها را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول نیزه ها. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، چشیدن چیزی. (المنجد). چشیدن متاع را. (اقرب الموارد)
(مُ تَذَوْ وِ)
لغت نامه دهخدا
پاره پاره چشنده چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که کم کم می چشد چیزی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذوق شود
(مُ تَ وِ)
لغت نامه دهخدا
شتران که پی همدیگر شوند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). شتران به یکدیگر رام گردیده و رام ومجتمع گشته. (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوق شود
برابر شونده با هم، برابر، یکسان، مساوی
متساوی الاضلاع: شکلی دارای ضلع های برابر، الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان، الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر
متساوی الاضلاع: شکلی دارای ضلع های برابر، الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان، الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر
