معنی متطابق - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متطابق
متطابق
متطابق
اتفاق کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). موافق و مطابق. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطابق شود
لغت نامه دهخدا
متسابق
متسابق
هماورد پیشی جوی پیشی گیرنده (بر یکدیگر) جمع متسابقین
فرهنگ لغت هوشیار
متسابق
متسابق
پیشی گیرنده بر یکدیگر. (آنندراج). بر یکدیگر پیشی گیرنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تسابق شود
لغت نامه دهخدا
متطارق
متطارق
شتران در پی یکدیگررونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.