به تکلف بردباری نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف بردباری و شکیبائی کند. (ناظم الاطباء) ، کودک پیه ناک. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتر و کودک و ملخ و سوسمار فربه و پیه ناک. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، خواب بیننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
به تکلف بردباری نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف بردباری و شکیبائی کند. (ناظم الاطباء) ، کودک پیه ناک. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتر و کودک و ملخ و سوسمار فربه و پیه ناک. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، خواب بیننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
حلم نمودن بی حلم. (زوزنی) (آنندراج). حلم نمودن از خود که نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خواب جعل کردن. (ناظم الاطباء)
حلم نمودن بی حلم. (زوزنی) (آنندراج). حلم نمودن از خود که نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خواب جعل کردن. (ناظم الاطباء)
با هم بداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مر همدیگر را دانا کرده. (ناظم الاطباء) ، دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود
با هم بداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مر همدیگر را دانا کرده. (ناظم الاطباء) ، دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود
همدیگررا ستم کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظلم و ستم کننده یکی مر دیگری را. (ناظم الاطباء) ، اظهار ظلم کننده از یکدیگر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون). و رجوع به تظالم شود
همدیگررا ستم کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظلم و ستم کننده یکی مر دیگری را. (ناظم الاطباء) ، اظهار ظلم کننده از یکدیگر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون). و رجوع به تظالم شود
با هم عهد و پیمان بندنده و سوگند خورنده با یکدیگر. (آنندراج). هم عهد و پیمان و هم سوگند و هم قسم. (ناظم الاطباء). هم عهد. هم سوگند. ج، متحالفین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
با هم عهد و پیمان بندنده و سوگند خورنده با یکدیگر. (آنندراج). هم عهد و پیمان و هم سوگند و هم قسم. (ناظم الاطباء). هم عهد. هم سوگند. ج، متحالفین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود