جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، هرکاره، راید، آیشنه، منهی، زبان گیر، رافع، ایشه
جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خَبَرکِش، هَرکارِه، رایِد، آیِشنِه، مُنهی، زَبان گیر، رافِع، ایشِه
تابان و نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تابان و درخشان و صیقلی. (ناظم الاطباء) ، نرم گردیده، بازگشته از کاری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تملس شود، رسته و رهایی یافته. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
تابان و نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تابان و درخشان و صیقلی. (ناظم الاطباء) ، نرم گردیده، بازگشته از کاری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تملس شود، رسته و رهایی یافته. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
ظاهر شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، روشن و آشکار. (آنندراج) (غیاث). تابدار و روشن وباشکوه و درخشان و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). - متجلی شدن، ظاهر و آشکار شدن: و در زمرۀ صاحبدلان متجلی نشود مگر آنگه که متحلی شود به زیور قبول امیرکبیر... (گلستان چ فروغی ص 8). ، تغییرصورت داده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
ظاهر شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، روشن و آشکار. (آنندراج) (غیاث). تابدار و روشن وباشکوه و درخشان و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). - متجلی شدن، ظاهر و آشکار شدن: و در زمرۀ صاحبدلان متجلی نشود مگر آنگه که متحلی شود به زیور قبول امیرکبیر... (گلستان چ فروغی ص 8). ، تغییرصورت داده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود
برآینده بر کسی. (آنندراج). غالب شده و بلندتر برآینده در جاه و منزلت. (ناظم الاطباء) ، آن که معظم چیزی گیرد. (آنندراج). آن که بگیرد بهترین و بزرگترین جاه و جلال را. (ناظم الاطباء) ، بر اسب نشانده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تجلل شود
برآینده بر کسی. (آنندراج). غالب شده و بلندتر برآینده در جاه و منزلت. (ناظم الاطباء) ، آن که معظم چیزی گیرد. (آنندراج). آن که بگیرد بهترین و بزرگترین جاه و جلال را. (ناظم الاطباء) ، بر اسب نشانده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تجلل شود
پوشنده دارنده. (آنندراج). پوشیده و پنهان. (ناظم الاطباء) ، اندک اندک گیرندۀ طعام. (آنندراج). اندک خورنده. (ناظم الاطباء) ، شتران که به زبان اندک چیز را لیسند در چراگاه. (آنندراج). ستوری که در چراگاه چیزی را بلیسد. (ناظم الاطباء) ، گروه فرود آیندۀ در تاریکی شب. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع تدلس شود
پوشنده دارنده. (آنندراج). پوشیده و پنهان. (ناظم الاطباء) ، اندک اندک گیرندۀ طعام. (آنندراج). اندک خورنده. (ناظم الاطباء) ، شتران که به زبان اندک چیز را لیسند در چراگاه. (آنندراج). ستوری که در چراگاه چیزی را بلیسد. (ناظم الاطباء) ، گروه فرود آیندۀ در تاریکی شب. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع تدلس شود
زدوده سترده پاک شونده محو شده (نوشته)، در عبارت ذیل متحمل است که مراد شمشی باشد که بشکل سکه در آمده و آماده نقش پذیرفتن است: ... طلا و نقره مسکوک یا متطلس 380000 تومان
زدوده سترده پاک شونده محو شده (نوشته)، در عبارت ذیل متحمل است که مراد شمشی باشد که بشکل سکه در آمده و آماده نقش پذیرفتن است: ... طلا و نقره مسکوک یا متطلس 380000 تومان