جدول جو
جدول جو

معنی متجلد

متجلد((مُ تَ جَ لِّ))
به تکلف چابکی نماینده، جمع متجلدین
تصویری از متجلد
تصویر متجلد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متجلد

متجلد

متجلد
خودسر و بی باک و دلیر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

متجدد

متجدد
کسی که آداب ورسوم تازه را کسب کرده باشد، پیرو شیوه های نوین زندگی، نوگرا
متجدد
فرهنگ فارسی عمید

متقلد

متقلد
کسی که امری را بر گردن گرفته، متعهد، مقلد، پیروی کننده
متقلد
فرهنگ فارسی عمید

متجهد

متجهد
آنکه شبها تا هنگام سحر بعبادت خدا پردازد شب زنده دار جمع متجهدین
متجهد
فرهنگ لغت هوشیار

متجند

متجند
از ریشه پارسی گندی لشکری سپاهی در زمره لشکریان در آینده، جمع متجندین
فرهنگ لغت هوشیار