جدول جو
جدول جو

معنی متجلی

متجلی((مُ تَ جَ لّ))
آشکار، آشکار شونده، ظاهر شونده
تصویری از متجلی
تصویر متجلی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متجلی

متجلی

متجلی
ظاهر شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، روشن و آشکار. (آنندراج) (غیاث). تابدار و روشن وباشکوه و درخشان و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء).
- متجلی شدن، ظاهر و آشکار شدن: و در زمرۀ صاحبدلان متجلی نشود مگر آنگه که متحلی شود به زیور قبول امیرکبیر... (گلستان چ فروغی ص 8).
، تغییرصورت داده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا