- متجسس
- جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، هرکاره، راید، آیشنه، منهی، زبان گیر، رافع، ایشه
معنی متجسس - جستجوی لغت در جدول جو
- متجسس
- جستجو کننده
- متجسس ((مُ تَ جَ سِّ))
- جستجو کننده، تلاش کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متجسس جمع متجسسات
پیامپرس
فرو رونده، جنبنده
کرپمند (کرپ جسم)، مهین کار، بر شونده جسم گیرنده، تناور، آنکه بر کاری و عملی بزرگ شود جمع متجسمین
تنا ور جسد گیرنده، تناور جمع متجسدین
سخن گوینده
دارای جسمیت شده
جست و جو
خبر جستن، خبر خواستن، تفتیش کردن
جستجو کردن در امری یا چیزی
جمع متجسس، جویندگان، انیشگان
جمع متجسسه