- متبدل
- تبدیل شونده، عوض شونده
معنی متبدل - جستجوی لغت در جدول جو
- متبدل
- ور تنده، ور تپذیر بدل گیرنده چیزی را، تبدیل شونده جمع مبتدلین
- متبدل ((مُ تَ بَ دِّ))
- بدل گیرنده چیزی را، تبدیل شونده، جمع متبدلین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متبدله در فارسی مونث متبدل: ورتنده، ور تپذیر مونث متبدل جمع متبدلات
آنکه از دنیا بریده، زاهد
گول و نادان، حیران، سرگردان
نو آورنده
پریشان پراکنده، بخش کننده تقسیم کننده بحصه ها، متفرق پریشان
خدایوار دلکنده از زمین دلبسته به خدا برنده و منقطع از ما سوای خدا جمع متبتلین
معاوضه کرده شده
متفرق، پریشان
Reciprocal
recíproco
wechselseitig
wzajemny
взаимный
взаємний
wederzijds
recíproco
réciproque
reciproco
पारस्परिक
timbal balik
karşılıklı
ya kipekee
ตอบแทน
পরস্পর
متبادلٌ
متبادل