جدول جو
جدول جو

معنی متاهل - جستجوی لغت در جدول جو

متاهل
ویژگی کسی که ازدواج کرده است، دارای همسر
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
فرهنگ فارسی عمید
متاهل
دارایزن و فرزند یالمند زندار کسی که دارای اهل بیت و عیال است آنکه زن و فرزند دارد: متاهل دو پای خود در بست سر خود را بدست خود بشکست. (حدیقه) جمع متاهلین
فرهنگ لغت هوشیار
متاهل
خانه دار، زن دار، همسردار
متضاد: عزب، مجرد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متاهل
متزوّجٌ
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به عربی
متاهل
Married
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متاهل
marié
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متاهل
casado
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متاهل
verheiratet
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به آلمانی
متاهل
żonaty
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به لهستانی
متاهل
женатый
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به روسی
متاهل
одружений
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متاهل
getrouwd
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به هلندی
متاهل
casado
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متاهل
शादीशुदा
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به هندی
متاهل
menikah
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متاهل
বিবাহিত
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به بنگالی
متاهل
شادی شدہ
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به اردو
متاهل
แต่งงานแล้ว
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به تایلندی
متاهل
aliyeolewa
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متاهل
既婚の
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متاهل
sposato
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متاهل
נשוי
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به عبری
متاهل
기혼의
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به کره ای
متاهل
evli
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متاهل
已婚的
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متاله
تصویر متاله
کسی که به علم الهیات اشتغال دارد، عابد، زاهد، خداشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهل
تصویر مناهل
منهل ها، جاهای آب خوردن در راه، چشمه هایی که مردم از آن آب بخورند، جمع واژۀ منهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متامل
تصویر متامل
کسی که در امری فکر و اندیشه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساهل
تصویر مساهل
سهل انگار، آسان گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکاهل
تصویر متکاهل
کاهل و سست و غافل، تن پرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکهل
تصویر متکهل
شبیه شونده به کهل (مردی که سنین عمرش بین 30 و 50 باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهل
تصویر متجاهل
خویشتن را نادان نماینده، کسی که تظاهر به نادانی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
خدا شناس، خدا پرست آنکه خدا را پرستش کند عابد زاهد، آنکه بعلم الهیات اشتغال دارد: متالهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا با فلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یکی علت است، جمع متالهین
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کننده، فرجامنگر فرجام اندیش آنکه در امری تامل کند کسی که در کاری اندیشه کند جمع متاملین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجهل، بیابان های بی نشانه، جمع جهل، نادانی ها جمع مجهل، جمع جهل
فرهنگ لغت هوشیار