متاله متاله خدا شناس، خدا پرست آنکه خدا را پرستش کند عابد زاهد، آنکه بعلم الهیات اشتغال دارد: متالهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا با فلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یکی علت است، جمع متالهین فرهنگ لغت هوشیار
متاله متاله از ’ت ل ل’، برای اسب ماده نر خواستن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). نر خواستن برای اسب ماده. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
مچاله مچاله چیزی که فشرده و به هم مالیده شده باشدمچاله شدن: فشرده و مالیده و له شدنمچاله کردن: فشردن و در هم مالیدن و له کردن فرهنگ فارسی عمید