جدول جو
جدول جو

معنی متاله

متاله
کسی که به علم الهیات اشتغال دارد، عابد، زاهد، خداشناس
تصویری از متاله
تصویر متاله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متاله

متاله

متاله
خدا شناس، خدا پرست آنکه خدا را پرستش کند عابد زاهد، آنکه بعلم الهیات اشتغال دارد: متالهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا با فلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یکی علت است، جمع متالهین
فرهنگ لغت هوشیار

متاله

متاله
از ’ت ل ل’، برای اسب ماده نر خواستن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). نر خواستن برای اسب ماده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مچاله

مچاله
چیزی که فشرده و به هم مالیده شده باشد
مچاله شدن: فشرده و مالیده و له شدن
مچاله کردن: فشردن و در هم مالیدن و له کردن
مچاله
فرهنگ فارسی عمید

مقاله

مقاله
هر نوع مطلبی که تحت عنوان معینی نوشته شده باشد، یک قطعه یا فصل از کتاب
مقاله
فرهنگ فارسی عمید