جدول جو
جدول جو

معنی متاریح - جستجوی لغت در جدول جو

متاریح
(مَ)
جمع واژۀ متراح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به متراح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قالب گود یا برجسته که در آن ماده ای ریخته شود تا به صورت چیزی که قالب گرفته اند درآید، در ریاضیات آرایۀ مستطیل شکل از کمیت های جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و به صورت ستون های منظم نوشته می شوند و به وسیلۀ آن عملیات ریاضی انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
تمساح ها، جمع واژۀ تمساح
فرهنگ فارسی عمید
حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاریب
تصویر محاریب
محراب ها، جاهای ایستادن پیش نماز، قبله ها، بالای خانه ها، صدر مجلس ها، جایگاه شیرها، جمع واژۀ محراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متواری
تصویر متواری
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ قارح، شاذ است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ قارح، به معنی ستور تمام دندان. (آنندراج). ستوران تمام دندان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تباریح
تصویر تباریح
سختی معیشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذراریح
تصویر ذراریح
جمع ذروح، کاغنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاریط
تصویر مخاریط
ماران پوست افکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجادیح
تصویر مجادیح
جمع مجدح، ستارگان فرو رونده جمع مجدح: ستارگان مایل بغروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متواری
تصویر متواری
پنهان گشته، پنهان شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
جمع تمساح، نهنگان جمع تمساح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متواریه
تصویر متواریه
مونث متواری جمع متواریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاریب
تصویر محاریب
جمع محراب، از ریشه پارسی مهرابه ها جمع محراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکاری
تصویر متکاری
سلاک گیرنده (سلاک کرایه)
فرهنگ لغت هوشیار
متواری خرد و کوچک، متواری گونه: دوش متواریک بوقت سحر اندر آمد بخیمه آن دلبر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متانیه
تصویر متانیه
مونث متانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاسیه
تصویر متاسیه
مونث متاسی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متاثر، سنهیدگان جمع متاثر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متالین
تصویر متالین
فرانسوی آسنی توپالی رنگ آسنی
فرهنگ لغت هوشیار
جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاذیه
تصویر متاذیه
متاذیه در فارسی مونث متاذی: آزار دیده آزرده مونث متاذی
فرهنگ لغت هوشیار
بازپسینان، پیشینیان، جمع متاخر، پسینیان جمع متاخر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : بهمین جهت است که در کتب متاخرین... که مطالبی از این کتاب نقل کرده اند گاه آنرا باسم کتاب المزارات... نام برده اند
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سپسی متاخر بودن مقابل متقدمی تقدم: پیدا کردن حال متقدمی و متاخری که پیشی و پسی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
((تَ))
جمع تمساح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
آرایه ای مستطیل شکل از اعداد شامل چند سطر و ستون (ریاضی)، بخشی از قالب برش کاری فلزات که معمولاً به صورت کاسه ای گود است و سنبه در آن می نشیند (فنی)، فرم نگاتیو جهت پرس کردن صفحات صوتی (فنی)، قالب مخصوص حروف سربی در چاپخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاریب
تصویر محاریب
((مَ))
جمع محراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجادیح
تصویر مجادیح
((م َ))
جمع مجد ح، ستارگان مایل به غروب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متواری
تصویر متواری
((مُ تَ))
پنهان شده، فراری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متالیک
تصویر متالیک
((مِ))
دارای جلا و درخششی مانند فلز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متارکه
تصویر متارکه
((مُ رِ کِ))
ترک جنگ ومخاصمه، جدایی زن و شوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذراریح
تصویر ذراریح
((ذَ))
جمع ذراح و ذروح، نوعی حشره بالدار به رنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک و شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد، آله کلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متارکه
تصویر متارکه
جدایی
فرهنگ واژه فارسی سره